قابِ شگفتِ کاظم اخوان از آخرین لحظههای بدنِ مصطفا چمران.
در روزهایی که سالگردِ آغاز جنگ است و آغازِ رنجی که تا امروز ادامه دارد بیشتر عکسِ جنگ خواهم گذاشت و دربارهشان خواهم نوشت.
عکسهای عکاسِ گمشده کاظم اخوان از آخرین لحظههای چمران بینهایت تکاندهنده هستند. خوابیده بر کفِ غسالخانه. برهنه و غوطهور در آب و حضور آشنایانی که برای وداع آخر آمدهاند…
بین آن عکسها این پرترهی عجیب بسیار درخشان است.
نمایی از صورتِ شهید که روی موزاییکها و البته پلاستیکی که زیرش پهن شده خوابیده. زخمها عمدتن بر شکماند و اینجا عکاس با هوشمندی آنها را حذف کرده.
یک سوم بالای بدن که حالتی آرام دارد و در خواب. با ریش و موهای اندکی که خیساند و چشمهایی بسته. زخمها در قاب نیستند و بدن چمران با حفرههای مرگساز روایت نشده است. بیتردید علاقهی عکاس به سوژهی خود در این قاب خود را نشان میدهد.
کاظم اخوان کنار محمدیفرد از جمله عکاسانی بود که عکسهای مشهور و متعددی از چریک برداشت و به نوعی با کنارِ هم گذاشتنِ این عکسها میتوان روایتاش را دید از مردی که ستایشاش میکرد.
در این قاب نیز میتوان اقتدارِ سوژه را دید. با وجود قطعیت مرگ، بدن او شکلی شمایلی یافته. برهنه، رها و شستهشده. شاید بهترین روایت برای یک چریک. وضعیتی که در آنعکاس با استفاده از آرامش صورت چمران و چشمهای بستهاش توانسته عکسی موثر از وضعیت بدن او بردارد. عکسی که سکوتی را میسازد میان شلوغی و همهمهای که در کلِ زندهگی با او همراه بود. استفاده از نگاتیو سیاه و سفید چه به عمد، چه بر حسبِ تصادف، به این آرامش دامن زده. و ببینید چهقدر اخوان نور میشناخته که در آن فرصت کوتاه سایهها را و میزان نوردهی را جوری به خدمت گرفته که مفهومِ بدنِ «شهید» آن هم بدون حضور زخم، خون و عناصری این چنینی ساخته شود.
این نمونهایست که نشان میدهد عکاسی در چنین شرایطی به درک، دانش و شناخت نیاز دارد و هیچ عکس مهمی شانسی برداشته نمیشود. او چمرانِ غسلشدهای را تثبیت میکند که روی موزاییکهای مُتخلخل آمادهی رفتن و گمشدن است. در یک تنهایی منحصربهفرد. بدن او در جزییات سر و صورت و شانههایاش خلاصه شده و زخمها پنهاناند تا بر ذهن مخاطب باقی بمانند. زخمهایی که خونشان با آب شسته شدهاند و در ابهامی تاریخی باقی میمانند. چیزی که عکاس به خوبی آن را درک کرده. پس او در این قاب زخمها را حذف میکند تا اقتدار سوژهاش را بیش از پیش کند و شکلی آرمانی ولی در عینحال رئالیستی به او بدهد.
قصهی خواب چریکی که زخمهایاش در فقدان روایت میشوند.
عکس از: کاظم اخوان
به قلم و برگرفته از صفحه: مهدی یزدانی خرم
https://chiilick.com/?p=263501