“تهران غیر رسمی” عنوان نمایشگاه عکس یوریک کریم مسیحی بود که در روزهای پایانی آذرماه گشایش یافت و تا چهارم دی ماه در نگارخانه دنا ی تهران در معرض نمایش بود.
نمایشگاهی که با ۲۰ قطعه عکس رنگی و سیاه و سفید در اندازه های گوناگون که مربوط به دهه ۷۰ شمسی است با نگاهی کاملا بی ارتباط با یکدیگر که گویی عامدانه این ارتباط برداشته شده، به پیشنهاد مدیر گالری دنا ، فرشید پارسی کیا به نمایش گذاشته شد.
نمایشگاه گردان نمایشگاه عکس « تهران، غیر رسمی »، فرشید پارسیکیا درباره این نمایشگاه اینگونه نوشته است:
« یوریک کریممسیحی، “اول شخص مفردِ” روایت عکاسی در ذهن من است. او را با کتابهایش میشناختم و بیشک کتاب عکس و دیدن عکس بر روشمندی ذهن من در برخورد با دیدن عکس تاثیر گذاشتهاست.
وقتی نخستین بار با عکسهای دهه هفتادش روبهرو شدم، دوگانگی عجیبی ذهنم را فرا گرفت. رگههایی از عکسهای امروز را در آنها میدیدم و همچنین رنگ و بوی تهران دهه هفتاد را، فضایی خاکستری از کودکیهای تکرار نشدنی.
بلی، تهران او تهرانی است غیررسمی که با امروزهاش هیچ شباهتی ندارد و کودکان عکسهای او به احتمال زیاد مردان زمخت امروزی هستند که زیر فشار صدا و رنگ و دود، روزگار سپری میکنند»…
سعید صادقی عکاس برجسته جنگ تحمیلی و حمید جانی پور از عکاسان جوان و شناخته شده نیز، یادداشتهایی پیرامون آثار این عکاس و نویسنده برای نمایشگاه داشته اند.
یوریک کریم مسیحی در زمینههای گوناگون مانند داستاننویسی، نقدفیلم و عکاسی فعالیت داشته و کتابهایی چون: «عکس و دیدن عکس»، «شب سپیده می زند»، «اول شخص مفرد»،«در جهت عکس» را در حوزه عکس و عکاسی منتشر کرده است و نمایشگاه عکس «تهران، غیر رسمی» نخستین نمایشگاه عکس ایشان بود که از ۲۴ آذرماه تا ۴ دی ماه جاری در محل گالری دنا برگزار و در معرض نمایش بود.
—————————————————————————————————————————————————————————————————————————
روایتهایی ساده و تاثیر عمیق/ حمید جانیپور
شروع – داخلی- شب- ساعت ٢٣:٢٣
همین شباهت اعداد برایم ترسناک است چه برسد به نوشتن مطلبی در مورد قصهگوی عکسها.
قصهگویی که سالهاست عکس میبیند و داستانشان را با زبان راوی اول شخص و مفهوم دانای کل، میگوید و مینویسد.
یوریک کریم مسیحی را قبلتر، همراه و همگام بابک احمدی میشناختم و همانند آن اعداد شبیه هم به ترسیدن وادارم میکردند.
بعدها ترسم بیشتر شد چون عکس و عکاسی تمام وجودم را فراگرفت و از تحلیلهای تیز و برنده یوریک در امان نبودم.
حال، ترسم با دیدن عکسهای یوریک کریممسیحی از بین نرفت که هیچ، بیشتر هم شد. فهمیدم درست دیدن را از نوشتهها و قلم خودش آموخته و نشانم میدهد. که سکوت بماند و هیچ…
شاید بیرحمانه باشد سخن رولان بارت را درمورد مرگ مولف نادیده بگیریم. عکاس به عکسش منگنه نیست تا راوی روایتهای تصویریاش باشد، شاید راوی بعد از روایت میمیرد؛ همانند زنبور بعد از نیش زدن. نیش عکاس همانند نیش زنبور درد دارد، همانند سیلیای که صدای سوتش ساعتها در گوش زوزه میکشد .
بیایید به برخی چیزهایی توجه کنیـــم که عکاســــی به ما نشان میدهد. ما بــــه عکاســی نشــان میدهیم که چه چیزی را باید نشانمان دهد اما عکاسی چیزهایی را به ما نشان میدهد که ترجیح میدادیم نبینیم.
روایتهای یوریک کریم مسیحی سادهاند. روایتی چند خطی که پینوشتهای چند صفحهای دارند.
پی نوشتهایی که بعد از دیدن عکس، ظاهر میشوند و ردپایشان پاکشدنی نیست.
حال، عکاسی چیست و در عکاسی چه چیزهایی مهم هستند؟
درواقع واژه مهم بودن فینفسه مهم نیست.
همانگونه که پیشتر گفتم؛ راوی بعد از روایت کنار میرود تا قصهاش هزاران چرخ بخورد و پینوشتهایش را مخاطبین ظاهر کنند.
به گمان من، عکاسی زیستن در خود و نیش زدن به دیگران است. نیشی که هر روزه میچشیمش ولی خیال نچشیدن در سر داریم.
به گمان من عکاسی ولگردی است و چنان سگ ولگرد صادق هدایت لگد میخورد و نیش میزند.
به گمان من عکاسی، قصههای مادربزرگ است که خیالانگیز میان بودن و نبودن طی الارض میکند.
به گمان من عکاسی…
پایان
داخلی- شب- ساعت ٠٠: ٠٠
همین شباهت اعداد برایم ترسناک است چه برسد به پایان دادن مطلبم در مورد قصهگوی عکسها.
قصهگویی که فرم را میشناسد و نگاه فرمالیستیاش چشمانم را بیتاب دیدنهای بیشتر میکند.
———————————————————————————————————————————————————————————————————————————
مسیر دشوار درست دیدن/ سعید صادقی
چشمِ دوربین، پایبندِ اصولِ متعهدانه خود به تصویر، دنیای دیروز و امروز را در هم میآمیزد و این ذاتِ فرهنگِ تصویری چیره بر ذهنها میشود. ترکیب عکسهایی که بهدور از عکاسی مُدِ روز، تشخّصِ خود را دارد.
امرِ مهم در نگاه عکاسانه یوریک کریم مسیحی این است که میداند چگونه بیاندیشد و چه تعهدِ عمیقی به کشورش و تحولاتِ جامعه خویش داشتهباشد.
عکاسی که بر حقایق و واقعیتهای اجتماعی خود چشم میگشاید و متعهد است و تسلیم سطحینگریهای متداول نمیشود. این ویژگی را او در دورانی دارد که رسانهها کارکردِ اجتماعی ندارند و ذات تفکر عکاسانه به بنبست رسیده است و عکاسان دیگر شهامتِ درگیر شدن با مسائل جدی انسانی را ندارند.
یک عکاس زمانی با سوژه و مخاطب با عکس ارتباطی حسی و فکری برقرار میکند که در لحظه ثبت یا لحظاتِ دیدنِ آن، چیزی در عکس باشد که هنرمند و مخاطب را به درون خود بکشد و در بازآفرینی واقعیتِ برابرِ دوربین و اثرِ ثبت شده، نیروی الهامدهندگی و الهامپذیری زنده باشد و مسیرِ سنگلاخِ درست دیدن را هموار کند و زبان عکاسانه را در فرم و محتوا غنا ببخشد.
این، همان «آنی» است که در عکسهای نمایشگاه «تهران، غیررسمی» افتاده است.
—————————————————————————————————————————————————————————————————————————–
این عکاس و نویسنده به بی ربط بودن صورت عکس ها به هم به عنوان عمده ترین انتقاد دریافت شده اشاره ای می کند و می گوید: «ارتباطی که برخی بیننده ها از یک موضوع در یک عکس پیدا می کنند و در دیگر عکس ها هم دنبال همان موضوع می گردند، به نظرم کسالت آور و خسته کننده است. من در این عکس ها همانطوری که در عنوان نمایشگاه آورده شده، بیشتر سعی کردم زوایایی از زندگی اهالی و ساکنین تهران را نمایش دهم که رسمیت ندارند، امّا واقعیت دارد» .
۱ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
کتابهای آقای یوریک کریم مسیحی را خوانده بودم و بسیار مشتاق بودم که عکسهای ایشان را هم ببینم.
در بازدید از نمایشگاه تهران غیررسمی ، آثار ایشان را بسیار پر احساس یافتم، تصاویری که در عین سادگی، ترکیب بندی خوب داشتند وحتی خط و خش هایی که در اثر نگهداری نامناسب نگاتیوها بوجود آمده بود، بافت زیبایی را به عکسها داده بود.
نگارش متن های آغازین نمایشگاه توسط آقای فرشید پارسی کیا و حمید جانی پور، بسیار زیبا و جذاب بودند و به دریافت حس مناسب از نمایشگاه و درک آثار توسط مخاطب کمک شایانی می کرد.