1. خانه
  2. اخبار
  3. سایر خبرها
  4. شرح عکاسی ایران بی‌نام «کاوه گلستان» حکایتی ناقص است

شرح عکاسی ایران بی‌نام «کاوه گلستان» حکایتی ناقص است

برای شرح یک روایت لازم است ابتدایی ناب و مستند از یک داستان را دانست و ریشه های ناب آن را روایت کرد.
داستان عکاسی و سیر تاریخ عکاسی ایران داستانی است که در شاخه های گوناگون عکاسی زیست کرده و در میان بسیاری از آنها فراز و فرود داشته است؛ اما ظهور و بروز عکاسی مستند و عکس مستند حاوی یک پدیده دانسته و آگاه به نام کاوه گلستان بود.
سیّد کاوه تقوی شیرازی مشهور به «کاوه گلستان» فرزند ابراهیم گلستان و فخری و همسر هنگامه و برادر لیلی و پدر مهرک، همان که بسیاری از روایت های تصویری را به نام خود گره زد و هم او که اگر بخواهیم سیر و گذری بر عکاسی معاصر داشته باشیم نمی توانیم از نام کاوه گلستان عبور کنیم.
عکاس و تصویربرداری که هوشمند و آگاه و گاه! ساده و رِند بر زمان خویش وقوف یافت و ایرانی بودن را درک کرد.
تعریف کاوه گلستان که برخی به نام «کاوه» و عده ای به نام «گلستان» از او نام می برند تعریفی یک جمله ای نیست که بخواهیم در چند واژه خلاصه اش کنیم، حتی اگر تفکر عده ای خیلی این نام را با مذاق‌شان مطابق و خوش‌آیند ندانند.

عکاس: حسن سربخشیان

کاوه با تالیف کتاب های عکس «گلاب» و «قلمکار» و تالیفاتی از این دست به نمادهای محیط زیستی و روح لطیف خود پرداخت و با نگاه کردن به مجموعه «کارگران» و «روسپی‌» و «مجنون» منطقه شهرنو در تهران از یک واقعیت تلخ اجتماعی انکارناپذیر پرده برداشت. کاوه با حضور و اعتراضات مردمی و انجام مسئولیت عکاسی خیابانی در طی روزهای انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران دوشادوش مردمی بود که سطح و درک‌شان را از امیدواری و نیاز به تن دادن به این تغییر به خوبی درک می کرد و ارتباط و لمس درد و رنج مردم در سیر عکس های انقلابی گلستان خود گواه مستندی بر این مدعا است.
«گلستان» با کتاب «شورش» عکس های خود را از شور و هیجان مردم معترض در کنار عکس های محمد صیاد گذاشت و کتابی به غایت مستند از روزهای انقلاب ۵۷ را برای تالیفات عکاسی ایران رقم زد. در این بین می توان به کتاب «غنچه ها در توفان» نیز اشاره کرد که در سال ۱۳۶۲ با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و عنوان گزینی هوشمندانه در فهرست معدود کتاب های عکس سال قرار گرفت.
ابراهیم گلستان در جایی با اشاره به شعور و درک کاوه در کار فتوژورنالیسم، اذعان می کند: «مفهوم فتوژورنالیسم در دوره‌ی من و کاوه پسرم تغییر پیدا نکرد، بلکه نوع درک مفهوم آن تغییر کرد. فتوژورنالیسم یعنی به جای کلمه با عکس نشان دادن؛ که کاوه پسرم طفلکی این کار را می کرد و بر سر این کار هم از بین رفت و حیف هم بود که از بین رفت؛ نه چون پسرم بود، بلکه چون آدم فهمیده ‌ای شده بود و می فهمید چه کار باید بکند. شعور وسیع خارج از محوطه عکاسی هم زیاد داشت و این چیزی نیست که در افراد خانواده ها لزوما رسم باشد».

مزار کاوه گلستان، عکاس: نیما خالدی کیا

شخصیت «کاوه گلستان» شخصیتی چندوجهی بود که مجموعه‌ای از اضداد را در درون خود داشت و به هر یک در بهترین مختصات زمانی و مکانی می پرداخت. گاه! هنر ایرانی و گاه! طبیعت ایران؛ گاه! چین و چروک یک دست و چهره و گاه! نیم تنه‌ی یک کودک قربانی در جنگ و گاه! یک واقعیت اجتماعی تلخ را برای تاریخ معاصر ذهن‌اش مستند می کرد.
کاوه اگر چه عکاس خبرگزاری بود ولی دیدگاه‌ش برای مستندسازی یک خبرساز حرفه ای بود.
آنجا که چشمان بینا و نگاه آگاه او بود نقطه‌ تمرکز خبر بود و کاوه خبر را در دل یک سطح کشف و مستند می کرد و هوشمندانه راهی برای نشر و انعکاس و تاثیرگذاری حداکثری آن می یافت. ویدئوی تهیه شده‌ از وضعیت تاسف برانگیز شیرخوارگاه نمونه ای از این هوشمندی ذکر شده است که بیان و نمایش را پس از کشف و ثبت به خوبی می شناخت. امری که شاید! در میان عکاسان امروز کمتر به آن توجه می شود و تبحر ارایه برانگیز چالش های یک تصویر را پس از یافت و ثبت، منتهی به تاثیر می کند.
کتاب عکس «جنگ» کاوه گلستان و آلفرد یعقوب زاده نیز از دیگر دستاوردهای شخصیت شناسی فتوژورنالیست و عکاسی خبری او به شمار می رود. کتابی که در آغاز جنگ تحمیلی از یک اتفاق حکایت می کرد که کسی نمی دانست قرار است تا هشت سال گریبان گیر مردان و زنان و کودکان و تا سالها تاثیر آن بر روان جامعه ساری و جاری باشد.
تاثیر گذاری نام کاوه گلستان را با استناد به سایت کتاب عکس به عنوان مرجعی که سعی در تدوین بانک اطلاعات تالیفات عکس و عکاسی کشور دارد در بیش از ۴۰ عنوان اثر چاپی می توان یافت و مشاهده کرد.
کاوه گلستان فتوژورنالیستی که صاحب یک اندیشه آگاه بود که موافقان و مخالفان خود را داشته و دارد ولی جنس نگاه و شکل حضور وی در کارزارهای تصویری خبرساز به گونه ای بود که از استناد و نمایش عکس ها و آثارش اندیشه های موافق و مخالف او نمی توانند به نام و نگاه او عبور کنند و به راستی در جسارت و شجاعت بسیار پیشرو و مستقل و پرچمدار بود.
شاید! همین صفت باعث شد که عکاس ۵۳ساله منظور ما در ۱۳ فروردین ماه سال ۱۳۸۲ در سلیمانیه عراق حضور پیدا کند و تسلیم بازی سرنوشت شود. تسلیمی که پایانی برای او نبود و آغازی برای زنده تر شدن نگاه و اندیشه این عکاس و تصویربردار و مستندساز شد.
یکی از دانشجویان رشته‌ی عکاسی از قول کاوه گلستان نقل می کند که بعد از ارایه عکس های پروژه‌اش کلامی از امام علی(ع) را از او به عنوان توصیه فعالیت در عکاسی دریافت کرده است که: «بنده‌ی هیچ کسی مباش! زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است».

عبارتی از کاوه به عنوان پرچمی در کلام و دیدگاه او دیگر برای هیچ اهل عکس و دوربین عکاسی غریب نیست. عبارتی که در ابتدای مستند ثبت حقیقت آمده: می‌خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌دار کند و به خطر بیندازد. می‌توانی نگاه نکنی، می‌توانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل‌ها، اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ‌کس نمی‌تواند.
سیزدهم فروردین ماه هر سال بهانه ای است تا نام و یاد کاوه گلستان دیگر بار تکرار و تاثیرات نگاه و فعالیت او برای جامعه جوان عکاسی و عکاسان جوان بازگو شود. او که روحی لطیف داشت و در حوزه جنگ نامدار شد و در منطقه افجه در شمال شهر تهران تن به طبیعت سپرد تا افکار و اندیشه هایش از وجود و روح جاری در آثاری در ارواح اهالی ذوق‌ورز و عالم به روح عکس و عکاسی مستند دمیده شود.
نامی که بی آنکه بخواهد بر تارک عکاسی ایران و عکاسی معاصر ایران و عکاسی خبری در ایران همواره خواهد تابید؛ چرا که شرح عکاسی ایران بی‌نام «کاوه گلستان» حکایتی ناقص از عکاسی ایران است.

منبع: پایگاه عکس چیلیک
پیشین
در چنین روزی عکس نمادین کودکان قربانی جنگ در عراق به ثبت رسید
پسین
نمایشگاه گروهی عکس در تنگستان بوشهر

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست