نویسنده: شیرین برزگر/ قزوینـ خبرنگار همشهری
« امین رحمانی » متولد سال ۱۳۶۵ خورشیدی در تاکستان، مسئول کانون عکاسان سینمای جوان این شهر، عکاس مستند و خبری استان است.
او که سابقه ۶ سال فعالیت و همکاری با خبرگزاریهای مهر، میزان، آژانس عکس همشهری و نشریات مختلف را دارد، تاکنون موفق به برگزاری ۲ نمایشگاه انفرادی و شرکت در ۶ نمایشگاه گروهی شده است و دستیابی به ۱۶ عنوان برگزیده در جشنوارههای داخلی را در پیشینه کاری اش دارد. گفت و گوی ما با وی در یک بعدازظهر بهاری، هنگام مستندنگاری از روستای تاکند از توابع شهر تاکستان صورت گرفت.
در چه ژانری عکاسی میکنید؟
ژانری که به آن علاقه دارم، مستند اجتماعی است و دلیل این علاقه، تعلق خاطری است که به رشته مردم شناسی دارم. البته در کنار عکاسی مستند، به عکاسی خبری به طور حرفه ام میپردازم.
سوژههای عکس هایتان را بر چه مبنایی انتخاب میکنید؟
برای من عکاسی وسیع است و به یک مکان و جای ویژه خلاصه نمیشود. نمیتوانم چند سال به طور پیوسته، فقط از یک دایره محدود جغرافیایی عکاسی کنم و برای همین زیاد سفر میکنم. البته سفرکردن عشق و علاقه ام است و فقط به بهانه عکاسی به مسافرت نمیروم. سفرکردن باعث آشنا شدن من با آدمهای مختلف و محیطهای متفاوت میشود. اینکه آدمها کجاها زندگی میکنند و چه آداب و فرهنگی دارند و در واقع عکاسی بهانهای است برای اینکه بتوانم با این آدمها آشنا شوم.
بنابراین اگر عکاس هم نبودید، سفرهای زیاد به جاهای مختلف را در برنامه زندگی تان داشتید؟
بله صد در صد. اگر عکاس نبودم، بهانه دیگری پیدا میکردم. یا نویسنده میشدم و مینوشتم یا جامعه شناسی میشدم که درباره زندگی دیگر اقوام پژوهش میکردم. ولی من عکاسی میکنم که این آداب و سنتها را به تصویر بکشم و عکسی که میگیرم برای هر کسی و به هر زبانی قابل درک است. خود عکاسی دغدغه اصلی من نیست. عکاسی برای من به مثابه ابزار و واسطهای است که با آن فرهنگ کشورم را نشان میدهم. حتی گاهی بدون دوربین با آدمهای مختلف صحبت میکنم و راجع به زبان، مراسم و آئین هایشان از آنها سؤال میپرسم. میکوشم با عکاسی کردن جاهای مختلف را به دیگران بشناسانم و دوربین باعث میشود بتوانم انگاره و ذهنیت خودم را درباره آدمها و فرهنگهای مختلف به تصویر بکشم و در حافظه دوربینم ثبت کنم.
معمولاً چه جاهایی را برای سفرهای عکاسانه انتخاب میکنید؟
هیچ گاه تصادفی جایی را برای سفر و عکاسی انتخاب نمیکنم. ابتدا راجع به آنجا تحقیق و مطالعه میکنم. جاهایی که پیشینه فرهنگی دارند یا مردمش خاص هستند را بیشتر بر میگزینم. اگر روستا، شهر یا طبیعت یک منطقه بکر مانده باشد، در سفر کردن به آنجا تردید به دل راه نمیدهم.
چه وجوه مشترکی در همه جاهایی که برای عکاسی رفته اید، وجود دارد؟
تیپ نگاری، مردم نگاری، قوم نگاری وطبیعت نگاری از مواردی اند که در تمام سفرهایم و در عکس هایم ثبت میکنم. در واقع نشان دادن زندگی مردم، موضوع اصلی کارم است و سعی میکنم در کنار ثبت زیبایی ها، مشکلات شان را هم نشان دهم. سوژه انسانی در همه عکسهای من حضور دارد و کوشش میکنم، عکسی که خالی از حضور انسان است را هیچ گاه نگیرم.
برخورد مردم در نواحی و فرهنگهای مختلف ایران، با شما به عنوان یک عکاس چگونه است؟
مردم ایران معمولاً دید چندان خوبی به عکاسان و حرفه عکاسی ندارند. گاهی فکر میکنند عکاسی که مشغول عکاسی از یک محل است، دارد جاسوسی میکند یا برای سازمانی عکس میگیرد که بعداً قرار است آنجا را خراب کند. خیلی از مردم همکاری میکنند و بسیاری دیگر هم اجازه عکاسی نمیدهند و هزار جور سؤال میکنند که برای کجا عکس میگیرید و به خاطر این قضیه خیلی اذیت میشوم. جالب است که این مشکل، شمال و جنوب هم ندارد و در خیلی از جاهای کشور که برای عکاسی میروم، اتفاق میافتد. ولی اخیراً که به ارومیه رفتم، مردم خیلی از من استقبال میکردند و همه دوست داشتند که ازشان عکس بگیرم.
چه قدر به رعایت اخلاق عکاسی متعهد هستید؟
به عقیده من در عکاسی مستند اجتماعی سوژه نباید متوجه حضور عکاس باشد، چون اگر متوجه شود، همه حس و حالی که سوژه دارد از بین میرود و اصطلاحاً حالت عکس تصنعی(ساختگی) و از حالت واقعی خارج میشود و دیگر آنچنان که باید طبیعی نیست. اگر به هر صورت سوژه انسانی متوجه حضورم شود و اجازه عکاسی ندهد، مطمئناً از او عکس نمیگیرم.
عکسهای این سفرها را به چه جاهایی ارائه میدهید؟
اگر این پرسش را ۴ سال پیش از من میپرسیدید، حتماً میگفتم که صرفاً برای خبرگزاریها عکس میگیرم و تنها میخواستم که عکس هایم دیده شود. ولی امروز اصلاً به دید عکاسی برای خبرگزاری که به تولید یک «گزارش تصویری» ختم میشود، عکس نمیگیرم.
گاهی فقط «تک عکس» عکاسی میکنم. از سفر که برمی گردم به تک عکسها نگاه میکنم. اگر به نتیجه رسیدم که میتوان این تک عکسها را با گرفتن عکسهای بیشتر به یک مجموعه عکس تبدیل کرد. پیش از آن که دوباره برای عکاسی به آن منطقه بروم، یک وقفه زمانی برای فکرکردن به سوژهها و نوع عکاسی ام ایجاد میکنم. پس از این که مجموعه عکسم کامل شد، تصمیم میگیرم برای این که عکس هایم را به صورت نمایشگاه عرضه کنم یا کتاب عکس چاپ کنم یا هردو. گزارش تصویری گرفتن برای خبرگزاریها را به موضوعات صرفاً خبری محدود کرده ام و دیگر برای خبرگزاری ها، عکس مستند اجتماعی نمیگیرم. در حال حاضر، یک کتاب مجموعه عکس درباره شهرستان تاکستان در دست چاپ دارم. تاکنون ۳ نمایشگاه انفرادی عکس در تاکستان برپا نموده ام و در قالب چند نمایشگاه گروهی عکاسی در تهران مشارکت کرده ام.
برپایی نمایشگاه عکس در استان را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه بازدیدکنندهها در شهرستانها بسیار کم هستند و در بحث برگزاری نمایشگاه عکس در شهرستان ها، نمیتوان روی بازدید مخاطبان چندان حساب کرد. بیشتر به عنوان نوعی سابقه(رزومه) سازی مطرح است. فقط در افتتاحیه ممکن است، تعدادی از دوستان هنرمند یا معدودی از هنردوستان حضور داشته باشند. در بحث فروش عکس، حتی در تهران هم چندان رونقی دیده نمیشود، مگر این که عکاس خیلی به نام باشد که بتواند عکس هایش را به فروش برساند.
می توان به عکاسی به عنوان یک شغل نگاه کرد؟
بله. لازم به توضیح است که عکاسی شاخههای مختلفی دارد و بستگی دارد، بخواهید در چه زمینهای فعالیت کنید که از شاخههای پرکار عکاسی، عکاسی آتلیهای و عکاسی خبری هستند. در مورد عکاسی خبری، اگر چه در شهرستانهای استان قزوین چندان نمیتوان روی درآمدش حساب کرد، ولی عکاسهای خبری که در تهران کار میکنند و با حقوق ثابتی که میگیرند درآمدشان بد نیست. ولی من به عنوان یک عکاس خبری از درآمدش راضی نیستم، چون متاسفانه نه بیمه هستم و نه حقوق ثابت دریافت میکنم. در کشور ما هم هیچ سازمان و نهادی از این شاخه عکاسی حمایت قاطعی نمیکند. عکاسی مستند هم که کاملاً بر اساس علاقه است و اصلاً نمیشود به عنوان شغل به آن نگاه کرد. عکس مستند در دراز مدت ارزش پیدا میکند .