1. خانه
  2. اخبار
  3. از میان رسانه ها
  4. نقدی کوتاه بر نمایشگاه عکس « امید صالحی » تصویرهای بیرونی و درونی

نقدی کوتاه بر نمایشگاه عکس « امید صالحی » تصویرهای بیرونی و درونی

منبع: روزنامه اعتماد –

امید صالحی هنرمند عکاسی است که نمایشگاه اخیر خود را با عنوان «اینجا من دو اسم دارم» در گالری راه ابریشم به نمایش گذاشت. او موانع و دغدغه‌هایش را به شیوه‌ خود تصویر کرده است. نوشته‌ها و عکس‌های مستند اجتماعی او بیشتر برپایه تنهایی و جدا شدن یا جدا ماندن از جایی یا گروهی را نشان می‌دهد. تکست‌، عکس‌ و دو بخش ویدئو آرت مجزا در درک هویت تکست‌ها، مخاطب را متوجه نمایشی متفاوت از فرآیند دگرگونی هویت می‌کند. صالحی مخاطبش را شریک در روبه‌رویی باتجربه مهاجرت و دستاورد آن کرده است. همین نگرش در نوع خود تامل‌برانگیز است. اگرچه تجربه مهاجرت به‌هیچ‌عنوان، تازه و جدید نیست؛ اما چیستی مهاجرت، ارتباط و مناسبات بین میهمان و میزبان و بازتعریف هویت فرد مهاجر همچنین نقش بسیار مهم ترجمه (ادراک) بسیار موردتوجه قرار می‌گیرد. در حقیقت نمایشگاه خلق آثاری است که دگرگون‌شده‌اند.

نمایشگاه «اینجا من دو اسم دارم» را با توجه به ویژگی‌های منحصربه‌فردش می‌توان در چند مورد صورت‌بندی کرد. در این مجال کوتاه فقط می‌توان به رویکرد اصلی تغییرات در مهاجر اشاره کرد.

وضعیت مهاجر و غریبی او در کشور میزبان، همچنین وضعیت نبودن در خانه یا وطن و چگونگی بازنمایی آن در نمایش به‌گونه‌ای هم دارای تفکر و تامل‌اند، هم غم‌انگیز. چیدمانی از غربت‌زدگی در کاشی شکسته، پرنده‌ای تنها در آسمانی ابری و مخزن دریافت نامه مشاهده‌ می‌کنیم. نگارگری سنتی ایران بر روی کاشی تکه شده و ترک‌‌دار در یک قاب و باغ‌ سبز گیاهان غربی در قابی دیگر درکنار هم چیده شده‌اند. این ترک‌های به‌هم‌پیوسته در پس‌زمینه‌ای از آجر با برگ‌های زرد پاییزی و شاخه‌ای سبز، تلفیقی از دگرگونی هویت و رنج و غم را بازنمایی می‌کنند.

هنرمند علاوه بر فضای بیرونی و محیطی خود، تاثیر ژرفی از درون را با تفاوتی موردتوجه به تصویر می‌کشد. صالحی، ویدئویی از نمایش خیابانی را منطبق با پرسش‌های افسر کنترل پاسپورت می‌داند. صحنه‌های برخورد و مشت‌های گره‌شده دو مرد و تماشاچیانی که نظاره‌گرند. ولی جالب‌تر است بدانیم، این رابطه بده بستان میان دو هویت ایرانی و انگلیسی چگونه شکل می‌گیرد. هویت، منفرد نیست و با تغییرات بیرونی و درونی تغییر می‌کند و گاهی مشروط به موقعیت است. هویت در ارتباط بودن با دیگران، وابسته به شناخت و تایید آنان نیز هست. صالحی با مالکوم انگلیسی که مالک آپارتمانش است از طریق پیامک وارد دنیای غریبه می‌شود. کسی با او گفت‌وگو نمی‌کند. مدام کنار گذاشته می‌شود؛ اما او می‌کوشد تا به عنوان یک شهروند، یک انسان، نشان دهد «من» وجود دارم. این تلاش را باارزش‌های فرهنگی آمیخته می‌کند. گفت‌وگوهای خود را از طریق روزنامه‌ای دستی در اتوبوس و مترو به افراد حاضر پخش می‌کند. سپس پیامک‌های خود و صاحبخانه را در قالب یک کتاب گردآوری می‌کند.

در اندیشه هومی بابا، استاد زبان انگلیسی و ادبیات و زبان امریکایی: «مهاجرت نوعی ترجمه فرهنگی است. مهاجر فرهنگ‌ها را ترجمه می‌کند و از مرزبندی‌ها فراتر می‌رود» بنابراین این بده بستان بر پایه الگوسازی و تقلید از میزبان شکل‌گرفته است. تقلید در هماهنگی، نزدیک شدن و رسیدن به زبان و فرهنگ میزبان در بخشی از تکست‌های قاب شده، ملموس است. در ادامه تقلید وقتی درست شکل می‌گیرد و نزدیک به فرهنگ میزبان می‌شود از طرف مالکوم انگلیسی دیگر پذیرفته نیست. هر فرهنگی متشکل از قوانین است و حالا که شخصی غریبه توانسته با این قوانین خود را هماهنگ کند، مالکوم حالا یا یک کلمه یا اصلا پاسخ نمی‌دهد. در حقیقت تذکر او به میهمان یا مهاجر این است که بداند، همچنان غیرخودی است. تقلید در بیشتر موارد امری راهبردی محسوب می‌شود. شخص مهاجر با تکرار همراه با تغییر می‌خواهد تایید مقابل را بگیرد.

از طرفی رفتار مالکوم حاوی این نکته نیز هست؛ غریبه هیچگاه آشنا نمی‌شود. گویا هویت اگرچه دستخوش تغییر قرار می‌گیرد اما خودی و دیگری همیشه باید قابل تفکیک باقی بمانند؛ بنابراین مالکوم پاسخ غریبه‌ای که آشنا شده را نمی‌دهد. این رفتار بدین معنی که تو غریبه‌ای! تفاوت خود را حفظ کن، نمی‌خواهم مثل من باشی، تعریف می‌شوند. شخصیت تقلیدگر مهاجر، این‌چنین در وضعیت دوگانه‌ قرار می‌گیرد. انگار که سرزمین جدید هیچ‌وقت خانه امن مهاجر نخواهد بود. عملکرد و کارکرد تمامی پیام‌ها مربوط به فضای کوچک آپارتمان است؛ یعنی مکانی که متعلق به هنرمند عکاس هم هست و هم نیست، در این وضعیت مالکوم همچنان صاحبخانه است.

روابط روان‌شناختی بین دو نفر «امید (میهمان) و مالکوم (میزبان) » اگرچه بر پایه‌ تقلید استوار است اما بدون شک هراس انسانی و تنش را به طور غیرمستقیم در خود پنهان دارد. این جست‌وجو اگرچه امری آشناست، اما هرچه بیشتر می‌گذرد و روبه‌جلو حرکت می‌کند، ناآشناتر می‌شود. برخی از چیزهای جدید برای همگان ترسناکند، چون شناخته‌شده نیستند. همین امر هراس و تنش حزن‌آوری را بر شخص غالب می‌کند. تقلید درعین‌حال نشانه‌ای از عدم تناسب هم هست. شخصیت دچار سردرگمی می‌شود، زیرا برای تغییر باید از خود انعطاف نشان دهد. فروید در مقاله «uncanny» امر غریب را بازنمود چیزی آشنا می‌داند که پیش‌تر نادیده گرفته‌شده است. تمایل به هماهنگی در چارچوبی ترسناک است تا اینکه یک مرکز مشترک برای شخص حس شود. درواقع امری آشناست اما احساسی غریب در آن نهفته است.

درنهایت ویدیوی دیگری با صدای آموزش زبان انگلیسی هنرمند، منطبق با تصاویر رشد کودکی می‌شود که تعلیم را از مادرش می‌آموزد و هر روز تواناتر می‌شود. این موارد همواره نشان از فرآیندی روبه رشد و در حال بازتعریف شدن هستند. موقعیتی برای فراتر رفتن. اینگونه است که دستاورد هنرمند مهاجر در چندگانگی‌ها و تاثیر مکان، خلق نمایشی متفاوت از مهاجرت شده ‌است.

 

به قلم: ساره بهروزی

پیشین
یادداشت مهمان/ حکایت عکس‌های بی روح کارت ملی هوشمند
پسین
تصویرگر ماندگارها /گفت و گو با فخرالدین فخرالدینی، هنرمندی که با عکس، روانشناسی می‌کند

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست