1. خانه
  2. اخبار
  3. سایر خبرها
  4. کدام رنگ و کدام فرم بهترین تصویر از عاشوراست؟

کدام رنگ و کدام فرم بهترین تصویر از عاشوراست؟

نقدی بر نمایشگاه گروهی عکس عین عاشورا از نگاه محمدحسن محمدی
نگاه منتقد بر رویدادهای هنری نگاه یک کارشناس است به یک تولید . تولیدی موثر و نافذ که در پوسته فرهنگ جان می گیرد و در مسیر باور رشد می کند و در عرصه جامعه عینیت پیدا می کند .

محمدحسین محمدیمحمدحسن(کیوان) محمدی دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد رشته عکاسی از پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران از جمله عکاسانی است که از نمایشگاه گروهی عکس عین عاشورا که در طی روزهای گذشته پایگاه عکس چیلیک در نگارخانه های لاله و مریم به نمایش گذاشت ، دیدار کرد و نگاه و دانش خود را در جریان این نقد بر نمایشگاه قلم زد تا تحلیلی بر این رویداد فرهنگی هنری داشته باشد .
تحلیلی که بازنمایی یک رویارویی صادقانه را در بیان صریح نقاط ضعف و قوت و همچنین فراز و فرودهای تاثیرگذار نمایشگاه از نگاه یک چشم آشنا شاهد باشد .

 

نمی دانم مردم درباره ی عاشورا چگونه می اندیشند یا عاشورا را معادل با چه واژه هایی می گیرند.
نمی دانم نوع نگرش به این کلمه که بعضی آنرا تنها اتلاقی زمانی می دانند و برخی آنرا فرا زمانی و فرا مکانی می خوانند چه تاثیری در شیوه ی دیدن به موضوعی که می بایست عینیت داشته باشد چرا که بناست از آن عکاسی شود دارد.
همچنین نمی دانم آیا می شود از عاشورا عینیتی ساخت که به خودی خود در یک روز خاص و در محلی خاص امکان عکاسی از آن فراهم شود یا خیر!.
در نتیجه نمی توانم بفهمم که عکس عاشورایی می بایست چه باشد و یا چه نباشد ؛ اما از این موضوع عبور می کنم تا عکس هایی را که در نمایشگاهی تحت عنوان نمایشگاه عکس عاشورا برپا شده است را ببینم و شاید از مشاهده ی این عکس ها تعریفی در ذهنم نسبت به عکس عاشورا ایجاد شود.
از طرفی من با نام عاشورا غریبه نیستم و از کودکی آنرا به تناسب محیط و شرایط پیرامونم درک کرده ام. گاهی در آن مراسم شرکت کرده ام اما هرچه در عکسها گذار کردم ارتباطی بین عاشورایی که من تجربه کرده بودم با آنچه اکنون می بینم نیافتم. اگر دقیق تر بگویم بجز دو عکسی که از دیگ های غذا و آتش هیزم زیر دیگ های مسی برداشته شده بود و عکس هایی از مراسم سینه زنی و حلقه مردانی که در شوری مثال زدنی گرد هم آمده بودند و پیرزنانی که کتاب هایی در دست داشتند و اوراد و اذکاری می خواندند و هنوز صدایشان در گوشم هست و پرچم هایی که شعر محتشم کاشانی را بر خود منقوش داشتند و تکرار باز این چه شورش است؟

عین عاشورا

عکاس: محمدرضا رحیمی

آری بجز اینها هنوز ارتباطی پیدا نمی کنم. یادم می آید از صف های بلند نذری ها و قابلمه ها و سطل هایی که برای گرفتن نذری از در و دیوار سرازیر می شد. در زمانی که ظرف یک بار مصرف اختراع نشده بود. از صدای جان دادن بره ی قربانی در کف خیابان و سه ضرب شدن زنجیرها در ورودی هیئات و طبل هایی که صدایش شیشه های قدیمی خانه را که از زمان جنگ چسب های شیری رنگ ضربدری داشت بر خود می لرزاند. از تصویر زنانی که کودکان معلولشان را تا پای علم های سنگین پولادی می کشاندند تا شفا بگیرند و از نعره ی مردانی که چلچراغ و علم بلند می کردند. از صندوقی که پر از پول های رنگی می شد و شربت تخم ریحان و زعفران و گلاب که نذر زنجیرزنان خسته بود.
البته زمانه تغییر کرده و چیزهای جدیدی وارد فرهنگ عزاداری شده است اما از چیزهایی که جایگزین آن مراسم قدیمی شود هم خبری نیست. این عکسها در مجموع سعی دارند چیز زیادی نشان ندهند. تصویر یک اسب در چند عکس تکرار شده و تصاویر سینه زنی ها در برخی موارد شبیه به مراسمی بجز عزاداریست. در بسیاری از عکسها خیل عظیمی از مردم دیده می شوند که گرد هم آمده اند در حالی که هیچ چیز تازه و یا حتی یاد آوردی کهنه برای مخاطب ندارند. این ضعف نمایشگاه را من در عدم درک شخصی از سوژه می دانم.

عین عاشورا

عکاس: مریم اسدی

سوژه  کجاست؟
همان سوالی که برای من مطرح بوده برای عکاسان این عکسها هم احتمالا باید مطرح بوده باشد- عاشورا چیست؟ کدام بخش از این مراسم؟ کدام ساعت از این روز؟ کدام رنگ و کدام فرم بهترین تصویر از عاشوراست؟
در نهایت عکاس به ساده ترین و دم دستی ترین پاسخ های حافظه واکنش مثبت نشان می دهد و هرچه از سریال ها و فیلم های سینمایی و تصاویر گزارشی صدا و سیما از عاشورا در ذهن خود بایگانی کرده است را به بازنمایی می کشاند.
بطور مثال تصویری از مریم اسدی که شمایل مردی را در کنار غروب خورشید و ابرهایی پراکنده در آسمان با ردا و کلاه خود و پرهای سبزی بر آن بدون نمایش چهره ثبت شده است. این تصویر به راحتی می تواند به پوستر یک فیلم بدل شود. تصویر به لحاظ تکنیکی مورد قبول است و کادر خوب و استواری دارد اما چون بسیاری از عکسها یک چیز مهم را ندارد: چیزی که عاشورا را تعریف کند. نه چیزی که تعاریف گذشته را دوباره فریاد بزند.
در مقابل همین عکس ، عکسی می بینیم از محمد رضا رحیمی که مردی سبز پوش را سوار بر اسب نشان می دهد. چهره ی آفتاب سوخته و روستایی مرد در این عکس پیداست و در و دیوار حکایت از امروز دارد. از رنگ فسفری پرچم ها گرفته تا لامپی خاموش که بالای عکس قرار دارد. این عکس نه قدرت تصویری عکس قبل را دارد و نه کار تکنیکی خاصی بر رویش انجام شده صرفا یک عکس است چه بسا یک عکس یادگاری اما یک چیزی را نشان می دهد: در عاشورا کسانی خود را به شمایل محبوبان خود در می آورند و با اینکار صحنه هایی را برای عزادارن روایت می کنند.

در این عکسها خبری از شهر نیست. خبری از گستره ی ساختمان های نوساز و برج های مدرن نیست. خبری از ماشین ها و لباس های فشن امروزی نیست. همه چیز به شکل آزاردهنده ای آرام و منطقی است. گمانم این است که باورپذیری ویژگی مهمی در عکس باشد اما در این عکسها اتفاقات باورپذیر بسیار کمرنگ و نادر اند.

عین عاشورا - فاطمه ندیمی

عکاس: فاطمه ندیمی

در عکسی از فاطمه ندیمی تصویر یکی از عزاداران را می بینیم که زنجیر خود را به حالتی رها بر پشت گردنش انداخته و عکاس برخالف رویکرد عمومی مجموعه به نوعی تصویرگری ساده و پرهیز از غلو روی آورده است. دوربین نه از چشم ناظری بیرونی که خود در کنار دیگر عزاداران قرار دارد و مخاطب را در فضایی خودمانی قرار می دهد.

نکته ی قابل تامل در مجموعه ی کارها ضعف عمومی فنی در عکسبرداری و ویرایش عکسهاست. هرچند چنین ضعفی در کشور ما چنان شایع شده که قبح آن نادیده گرفته میشود اما شایسته است عکاسان و ویراستاران عکسها و همچنین داوران و گزینشگران عکسها دقت لازم را در این زمینه به خرج دهند.

البته اینها را گفتم تا از آنها عبور کنم و به رویکرد اصلی نمایشگاه نزدیک شوم که به نظر اکثر آثار را باید از این منظر مشاهده کرد. نماد سازی و نماد پردازی احتمالا تقابل روشنی داشته باشند برای نقد این دسته از عکسها که به آنها اشاره می کنم.

عین عاشورا - فرزانه بی آزاران

عکاس: فرزانه بی آزاران

در وحله ی نخست در مورد نمادسازی ها باید به عکسی از فرزانه بی آزاران اشاره کنم.
در یک عکس تصویر درخشان و فریبنده ی چند قطره مایع سرخ رنگ می بینیم که می توان اینطور حدس زد که بنابراین بوده است که تداعی قطره ی خون باشد. اما به نظر من این عکس می تواند با اندک تغییراتی به یک عکس دکوراتیو یا عکسی تبلیغاتی بدل شود. عکاس توانسته یک تصویر مقبول از ثبت حرکت ارائه دهد در عین حال می تواند برای بسیاری از مخاطبین هم راضی کننده به نظر برسد. اما باید توجه داشته باشیم که اینها مفاهیمی خوش آب و رنگ از عاشورا تداعی می کنند نه مفاهیمی حماسی.
همین قدر می توان گفت که چند قطره ی خون باید تصویری مشمئز کننده باشد نه تصویری که با لذتی سانتی مانتال آن را تماشا کنیم.

عین عاشورا - جوادمیرزاپور

عکاس: جواد میرزاپور

در عکسی دیگر از جواد میرزاپور با حرکت لنز زوم تاثیری بصری که حاکی از تشویش و اضطراب است صحنه را به سه رنگ سبز و سفید و سرخ منتزع کرده که می تواند نماد خوبی برای یک مراسم ملی تلقی شود. اشاره ی غیر مستقیم به پرچم ایران در این عکس کاملا مشهود است.
در عکسی دیگر از فاطمه حجازی دوربین در قسمت زنانه ی یک مراسم قرار گرفته و مراسم از پس پرده ای دیده میشود. این عکس با طاق محرابی که در واقع تبدیل به قاب دوربین شده است به نوعی یاد آور مینیاتور های ایرانی از سراهایی است که در آن زنان از پنجره ها نظاره گر دنیای مردانه ی داخل سرا هستند. سرهای زنانی که در پایین کادر وقایع آنسوی پرده را دنبال می کند حکایت از چنین فضاهایی دارد. اینها نشانه های روشنی است که مخاطب را می تواند به این جمع بندی برساند که عاشورا تعریفی ایرانی می تواند داشته باشد و لزوما اتفاقی مذهبی به حساب نمی آید.

عین عاشورا - هانیه حجازی

عکاس: فاطمه سادات (هانیه) حجازی

اما نماد پردازی ها بسیارند. تعجبی هم ندارد چون عکسها تماما در زمان انجام مراسم و در محلی که مملو از نماد هاست برداشته شده اند. بسیار منطقی است که اکثر عکسها از همان چیزهایی باشد که صاحبان مراسم خواسته اند عرضه کنند. اما از عکاس انتظار می رود کمی تیز بین تر باشد. چیزهایی را ببیند که عموم مردم نمی بینند. در این میان زاویه دیدها و برش ها تعیین کننده اند.
عکس حمیدرضا مجیدی عکسی شاخص است. برش ها سبب شده سر یک پسر بچه با بدن یک مرد در پس زمینه در تقابل قرار گیرد و دست برنجی علم که در دست پسر قرار گیرد در بدن مرد که بر سینه اش قرار گرفته تکرار شود و نوعی جناس ایجاد کند. نگاه عکاس از بالا و در زاویه ای نامتعارف قرار گرفته است و هرچند این زاویه در عکسهای دیگری که از عاشورا گرفته می شود تکراری به حساب می آید اما در اینجا نتیجه ی جالبی بدست داده است.

عین عاشورا - حمیدرضا مجیدی

عکاس: حمیدرضا مجیدی

در عکسی دیگر از میترا محمدی سرهایی که با پارچه پوشیده شده اند و برنگ های سیاه و سبز در پیش زمینه چیده شده اند در کنار پیکر مردی قرمز پوش اما بی سر که با چوبی در دست نمادی از قدرت است تضاد جذابی ایجاد کرده اند.
در عکسی از مجتبی محسنی پاهای جین پوش و امروزی تری دیده می شود که شاید از معدود نمادهای امروزی عکسها باشد با بدنهایی پوشیده در پارچه ای مذهبی به عناصری نا مشخص بدل گشته اند. هرچند باید اشاره کرد که عکس از کیفیت بیانی تصویری بخوبی استفاده نکرده است. یعنی تقارن، توازن، ریتم، کنتراست به شکلی بسیار ضعیف مطرح شده اند.

اما نماد پردازی مهم دیگر که در بسیاری از عکسها تکرار شده است استفاده از پرچم است.
در تاریخ عکاسی یکی از کسانی که بسیار از پرچم به عنوان یک عنصر نمادین از حیات ملی گرایانه ی مردمان یک سرزمین استفاده ی آگاهانه داشت رابرت فرانک بود که فرهنگ آمریکایی را مورد انتقاد قرار می داد. استفاده ی مداوم و بی رویه ی او از پرچم این پیام را داشت که آمریکایی ها مردمانی هستند مصرف گرا و بی عار که تنها وجه افتخار آمیزشان پرچمشان است.
متاسفانه عزاداری ها در ایران هم با تکیه ی بسیار زیاد بر پرچم مراسم را به بلوایی مصنوعی بدل کرده اند. خوب است که عکاسان با گریز از چنین نمادهایی جلوه هایی عمیق تر از سرشت ظلم ستیزی و عدالت خواهی عاشورا بیان کنند و از تصویر سازی بسیار مکرر اینگونه نشانه های نخ نما و بی هویت پرهیز کنند. برای نشان دادن کیفیت ناتوان اینگونه تصاویر می توانم صفی ازین گونه تصاویر نام ببرم که به دلیل پرهیز از زیاده گویی از آن صرف نظر می کنم.

عین عاشورا - میترا محمدی

عکاس: میترا محمدی

نماد مهم دیگری که به آن پرداخته شده چفیه است. چفیه نمادی بسیار مهم از نظر جغرافیای سیاسی منطقه است. چفیه اشاره ایست به فلسطین. به سرزمینی که سالهاست گرفتار ظلمی چند وجهی است. حضور چفیه در مراسم محرم نوعی اعتراض و شکایت از کربلا های قرن بیست و یکمی است. نمادی که تکرار آن برای بیننده ی غربی میتواند تقابل با اسرائیل را مطرح کند و از طرفی برای بیننده ی ایرانی بسته به گرایش های گوناگون سیاسی القائات متفاوتی ایجاد میکند که پرداختن به آن ضروری به نظر نمی رسد. این را از این جهت بیان می کنم که عکاسان باید نسبت به استفاده یا عدم استفاده از این نماد ها آگاهی داشته باشند.

عین عاشورا - مجتبی محسنی

عکاس: مجتبی محسنی

اما کودکان، که در عموم تصاویر تبلیغاتی، اجتماعی، خبری نقشی پر رنگ دارند. زمان زیادی از عکس کودک سوری که در ساحل توسط عکاس یک خبرگزاری معروف منتشر شد و جهان را تکان داد نمی گذرد. کسی نمیتواند بگوید که اروپا دروازه های خود را به خاطر آن عکس دلخراش به روی مهاجران گشود یا اهداف اقتصادی بلند مدت تری را دنبال می کرد اما آنچه بسیار روشن است و هر منتقدی باید بی رحمانه با این پدیده برخورد کند استفاده ی ابزاری از کودکان است. همچنان که فمینیست ها استفاده ی ابزاری از زنان را گناهی نابخشودنی می شمردند الزام است این موضوع مورد توجه عکاسان جوان نیز قرار بگیرد.
عاشورا اگر چنان واقعه ی عظیم تاریخی ای باشد که پس از هزار و چهارصد سال زنده مانده است چه نیازی به تبلیغاتی دارد که از کودکان در آن به عنوان عناصری جهت تحریک احساسات استفاده شود. هر هنرمند مستقلی می داند که نیازی نیست به هرقیمتی اثری بیافریند که جذب مخاطب کند و در عین حال مهم نباشد که چقدر به موضوع و انگیزه ی ذهنی خود برای دست یازیدن به اثری در خور بینش هنری او نزدیک شده است. این چیزیست که هر عکاس و هنرمندی باید پیش از خلق هر اثری از خود بپرسد. هدف چیست؟

عین عاشورا - ساتیار امامی

عکاس: ساتیار امامی

در پایان باید به عکس ساتیار امامی اشاره کنم. از این جهت که این عکس متمایز از دیگر عکس هایی ست که از کودکان در این مجموعه گرفته شده است.
عکسی خارج از معیار های رایج زیبایی شناسی. در این تصویر بجای اشک و یا چهره ای ملیح از کودک پسر بچه ای دیده می شود که چهره اش با نوری رامبراندی روشن شده است. چشمش در تیرگی قرار گرفته و چشم دیگرش با پارچه ای بسته شده است. او می خواهد به ما نگاه کند اما در واقع چیزی از چشم هایش نمی بینیم. آنچه بیش از هرچیزی دیده میشود زخم است. زخمی که در تمام نمایشگاه به دنبالش بودیم و تنها در این عکس آن را یافتیم.

عاشورا زخم است. زخمی بر چهره ی مظلومان و ستمدیدگان. عاشورا فریاد خفته ایست در گلوی خاموشان. آن کسان که بی آنکه جنایت کرده باشند به مسلخ رفته اند. در هیچکدام از عکس های نمایشگاه نگاهی انتقادی به این مراسم دیده نمی شد و امید است در نمایشگاه های آتی این مهم مورد توجه عکاسان قرار گیرد که عکاسی در طول تاریخ صد و هشتاد ساله خود از مهمترین رسانه های انتقادی در تمام جهان بوده است.

محمدحسن(کیوان) محمدی

۱۳۹۴ آبان ۲۳

پیشین
دومین سفر عکاسان به شرکت تعاونی ها برگزار می شود
پسین
نمایشگاه عکس « الفما » گیلان در اردبیل به نمایش درآمد

به تازگي منتشر شده

۱۳ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

  • شاه مرادی (بازدید کننده نمایشگاه)
    ۲۹ آبان ۱۳۹۴ ۱۶:۰۲

    به نظر می رسد نسبت دادن یک نمایشگاه گروهی با تعدد نگاه و عقیده به یک رویه و صفت مشترک چندان علمی و اصولی نباشد
    و اینکه کاملا مبرهن است که عکس ها ی عین عاشورا هیچ شباهتی با تجربیات آقای محمدی از کودکی تا به امروز که در ابتدای متن خود به آن اشاره کرده اند ندارد و همینطور دریافت صحیح خود ایشان هم از مفهوم عاشورا که همان ظلم ستیزی و عدالت خواهی است که در جای جای متن خودشان به آن اشاره کرده اند هم هیچ شباهتی با مشاهدات کودکی ایشان از مراسم مرسوم عاشورا تا به امروز ندارد پس نبایست در این نمایشگاه به دنبال رویت چنین فضایی می بودیم و کاملا واضح است که عکاسان سعی داشته اند با اشاره به نمادهای متفاوت ازآنچه در رسوم التقاطی عزاداری این ایام دیده می شده عکاسی کنند و از این آیین ثبت متفاوتی را از آنچه نه تنها تجربه کودکی تا به امروز آقای متتقد بلکه متاسفانه تجربه ی همه ی ماست درجامعه داشته باشند و این یک نقطه ی قوت در روح قالب بر آثار نمایشگاه عین عاشورا است نه ضعفی که به آن انتقاد شود.
    همچنین در پایان مطلب، منتقد محترم ، به نگاه انتقادی به آیین ها و مراسم عاشورایی اشاره کرده و صاحبان این نمایشگاه را به تاکید بر چنین مضامینی دعوت کرده و عدم وجود چنین ویژگی در آثار نمایشگاه را از نقاط منفی این مجموعه شمرده است اما لازم به توضیح است که ظاهر امر نشان می دهد که رویکرد عین عاشورا و هدف و نگاه عکاسان آن، دوری از زشتی ها و کجی ها در این آیین است و این نکته خود نشانگر تفاوت جدی در نگاه منتقد به نمایشگاه و برگزار کننده است.
    در نهایت از نقد جداگانه هر عکس بسیار لذت بردم و امیدوارم این قبیل نگاه ها و نقد ها پیرامون نمایشگاه های عکس بیشتر منتشر شود.

    پاسخ
    • جناب شاه مرادی، ممنون از نظر محترمانه و مفید شما. رویکرد ع عاشورا و «نقطه ی قوت در روح قالب بر آثار نمایشگاه» را زیبا و شیوا بیان فرمودید. ولی به نظرم ذکر چند نکته خالی از لطف نیست.
      در ابتدا اشاره کردید: «به نظر می رسد نسبت دادن یک نمایشگاه گروهی با تعدد نگاه و عقیده به یک رویه و صفت مشترک چندان علمی و اصولی نباشد» ولی به نظر من اگر نمایشگاه گروهی از انسجام کافی برخوردار باشد و رویه واحدی را دنبال کند و از شیوه ارائه مشخصی نیز پیروی کند؛ چنین نقدی می تواند علمی و اصولی باشد. ولی متاسفانه اکثر نمایشگاه های گروهی در کشور ما از چنین شاخص هایی برخوردار نیستند و لذا همه ما انتظارات خود را پایین آورده ایم. البته ناگفته نماند که در مقایسه با خیلی از نمایشگاه های گروهی عکاسان معروف که در سال جاری از آنها دیدن کردم و کاملا تکه تکه! بودند، نمایشگاه ع عاشورا از نظر انسجام در جایگاه نسبتا مناسبی برخوردار بود ولی تا نقطه مطلوب فاصله زیادی داشت.
      در رابطه با نگاه انتقادی، هرچند به درستی اشاره کردید که رویکرد ع عاشورا پرداختن به چنین موضوعاتی نبود ولی به نظرم اگر زشتی ها، کجی ها و هیجانات در این مراسم به شکل زشتی و کجی و بدعت و خرافه در عکسها نمایش داده شوند، بسیار مفید خواهد بود.
      تاثیر و فایده بخش تحریفات عاشورای کتاب حماسه حسینی شهید مطهری اگر بیشتر از دیگر کتب در این حوزه نباشد، قطعا کمتر نیست. و در زمان آن عالم شجاع، قشر متعصب جامعه واکنش نشان میداد و امروزه نیز نشان خواهد داد و لذا انجام کارهایی از این دست شجاعت زیادی می طلبد! این خود میتواند رسالت جدید و مهمی در آینده برای عکاسان عاشورایی باشد.
      با سپاس

      پاسخ
  • فرهاد به منش
    ۲۹ آبان ۱۳۹۴ ۱۶:۳۳

    چه جالب
    به عنوان کسی که امکان حضور در تهران و مشاهده آثار را نداشتم برام جذاب بود
    اینکه چیلیک هم بانی برگزاری نمایشگاه است و هم منتشرکننده نقد فعالیت خودش ، خیلی کار درست و اصولیه
    اعتراف می کنم ظرفیت می خواد اونم خیلی زیاد.(استیکر دست و تشویق و هووررراااا)

    پاسخ
  • محمد رضا خرازی
    ۰۱ آذر ۱۳۹۴ ۱۳:۵۴

    با تشکر از نقد آقای محمدی
    نظر من به عنوان یک صاحب اثر در این نمایشگاه این هست که برای رسیدن به عکس خوب عاشورایی در مرحله اول نیاز به مطالعه تاریخ و بررسی دقیق این واقعه از زوایای مختلف است.
    بعد از این مرحله با مشخص شدن هدف و در نظر گرفتن کلید واژه های متناسب با هدف باید اقدام به ثبت اثر کرد و این قسمت با توجه به مهارت و ابزار و… محیا بودن شرایط منجر به تولید اثر ناب در این حوزه خواهد شد، که مطمئنا کار زمان بری خواهد بود وما در اول راه هستیم.
    در خصوص این نمایشگاه هم من با نظر آقای شاه مرادی موافقم.

    پاسخ
  • ملیحه سادات حسینی
    ۰۲ آذر ۱۳۹۴ ۰۰:۲۸

    این متن و نقد نمی تونم بشمارم
    این متن بیشتر به یک ترازدی اعتقادی شبیه شده است تا یک نقد هنری بر یک نمایشگاه گروهی تجسمی با متریال عکس.
    از گروه هنری کافه عکس این متن و دنبال کردم و به اینجا رسیدم و هدف از نشر این قبیل حرف ها رو در لوای نقد هنری درک نمی کنم.
    این متن و با چند نفر درمیون گذاشتم و اونها هم با من هم نظر بودند.
    لطفا تجدید نظر کنید و اجازه ندید به صرف اینکه هر کسی که عکاسی خونده بتونه هر اعتقادی رو به ذات یک حرکت اعتقادی درخشان گروهی تحمیل کنه!

    پاسخ
  • سلام
    نقد نمایشگاه عکس امام حسین و باید کسی بنویسه که به حداقل های یک رویداد مذهبی اعتقاد داشته باشه.
    کسی که تو قیمه و طبل و این اراجیف دنبال امام حسین و اهل بیت می گرده قطعا باید خروجی یک مرکز (…این عبارت توسط ادمین بخش اخبار حذف شده است) مثل پردیس هنرهای زیبا هم باشه.
    خیلی از بخش های این متن اصلا هیچ ربطی به عکس و هنر و بررسی نقادانه نداره.

    پاسخ
    • آقا یا خانم ملک، چطور در اوج بی اخلاقی فردی را قضاوت و متهم می کنید!؟ آقای محمدی که عاشورا را زخم میداند، آن هم زخمی بر چهره ی مظلومان و ستمدیدگان و همچنین عاشورا را فریاد خفته در گلوی خاموشان میداند، شما این فرد را متهم میکنید به بی اعتقادی! البته بیش از این هم انتظار نمی رود چون بخش قابل توجهی از جامعه ما انتقاد کردن و انتقادپذیری را یاد نگرفته است، از بس که با کمبود فضاهای سالم برای گفتگو و نقد مواجهیم… چه در دانشگاه ها، چه در موسسات هنری، و چه در مراکز دولتی، و خرسندم که چیلیک چنینی فضایی را فراهم کرده است. بعلاوه، مگر حتما یک نفر باید مذهبی باشد تا عاشورا را درک کند؟ چطور افراد غیر مسلمان ولی آزاده و با اخلاقی چون مهاتما گاندی و چارلز دیکنز و جرج جرداق و غیره به عاشورا و قیام امام حسین (ع) توجه ویژه ای داشته اند و هر ساله، رسانه های کشور از انتشار جملات قصارشان پیرامون قیام امام حسین در بیلبوردها و تبلیغات مترو دریغ نمی کنند ولی یک فرد به زعم شما غیر مذهبی نمیتواند از مراسم عاشورا عکس بگیرد یا برای نمایشگاه عاشورا نقدی بنویسد!؟

      خداوندا، تمامی افرادی که اسلام و اهل بیت و عاشورا را برای خود مصادره! میکنند، هدایت بفرما.

      پاسخ
  • منم دختر ونسان
    ۰۲ آذر ۱۳۹۴ ۰۰:۴۱

    سلام
    به همه عکاسان این نمایشگاه سلام می کنم و برای آقای سروری و حرکت های گروهی مجموعه ایشان و عکاسان این سایت آرزوی موفقیت دارم.
    به عنوان کسی که این نمایشگاه و آثار را از نزدیک مشاهده کرد می تونم بگم متن خوب و با جسارتی نوشته شده ولی انتظار می رفت با اصول و فرمول های عکاسی مستند و آیینی این نمایشگاه به نقد کشیده می شد.
    نام بردن از بعضی عکاسان و نتیجه گیری و تعمیم دادن به تمامیت یک نمایشگاه کار صحیحی نیست.
    اگر قرار بود تعدادی از آثار نقد و بررسی شوند پس چرا مدعی نقد نمایشگاه شده اید؟
    با احترام خدمت این عکاس و نویسنده عرض می کنم چرا برای نقد نمایشگاه سراغ بزرگان و اساتید با تجربه عکاسی نرفتید؟
    موفق باشید .

    پاسخ
  • کیوان محمدی
    ۰۲ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۹

    با سلام و عرض ادب خدمت همه ی کسانی که نوشته ی من را مطالعه فرمودند.
    هرچند باید به برداشت تمام کسانی که زاویه ی نگاه خود را نسبت به متن مطرح کرده اند احترام گذاشت لازم است توضیحات کوتاهی درباره ی برخی انتقاد ها مطرح کنم.
    خانم یا آقای شاه مرادی ایرادی داشتند به نقد من و از بخش تجربیات کودکی صحبت کردند که اگر به متن رجوع کنیم بنده در ابتدا توضیحاتی پیرامون ذهنیت ام از عاشورا با تصاویری که در کودکی شکل گرفته بود مطرح کردم تا از همان آغاز اعلام کنم که من متخصص دینی یا متشرع یا از این قبیل شخصیت ها نیستم. یک بیننده هستم که همواره ناظر بیرونی این مراسم بوده ام و لازم است خواننده تا حدی با سابقه ی فکری من آشنا باشد هر چند میشد اشاره ای هم به اینها نکرد و شاید این از نقاط ضعف نوشته ی من باشد. ولی هرگز انتظار نداشته ام که تصاویر کودکی ام را دوباره در عکسها لزوما ببینم. بله احساس میکنم این تفاوت جدی رویکرد من با رویکرد برگزار کننده ی نمایشگاه واقعیت داشته باشد اما از پایگاه عکس چیلیک سپاسگزارم که فضایی برای بروز نگاه ها مخالف ایجاد نموده اند .
    در نظر دیگری اشاره شده بود که این نقد باید توسط کسی نوشته شود که به حداقل های یک رویداد مذهبی اعتقاد داشته باشد . این انتقاد از طرفی متوجه بنده است و از طرفی متوجه پایگاه عکس چیلیک. ازین جهت که ایشان با مطالعه ی این نقد درباره اعتقادات این جانب اظهار نظر کرده اند واقعا متاسفم. این موضوع بسیار اسفبار است که در فرهنگ ما چقدر ساده میشود کسی را به داشتن یا نداشتن اعتقادی محکوم کرد چنانکه من سعی کردم در نقد عکسها تنها به خود عکسها اشاره کنم و درباره زاویه ی دینی یا غیر دینی عکاسان نسبت به موضوع نظر ندهم. گمان میکنم علی رغم سواد اندک دینی ام قضاوت درباره دیگران, قضاوت درباره ی اعتقاد دیگران و احیانا اتهام زدن به دیگران از نظر شرعی کاری ناصواب باشد. در مورد دانشگاه محل تحصیلم باید بگویم بنده هیچ تعصبی روی این مرکز ندارم. ولی جمله ی ایشان میتواند اتهامی باشد به همه ی کسانی که در آنجا درس خوانده اند و امیدوارم توجیهی برای اتهاماتشان داشته باشند. از این نظر این انتقاد متوجه چیلیک است که پایگاه عکس چیلیک از من خواستند تا نقدی بر نمایشگاه بنویسم و حالا خود باید پاسخگو باشند که چرا نقد “نمایشگاه عکس امام حسین”!!!??? را به کسی سپرده اند که به زعم ایشان به ” حداقل های یک رویداد مذهبی اعتقاد” ندارد. در عین حال من در قیمه و طبل و… دنبال امام حسین و اهل بیت نمیگردم. ایکاش توضیح میدادند که چرا چنین برداشتی از متن داشته اند.
    نظر دیگری بود مبنی بر اینکه من چند عکس را به کل نمایشگاه تعمیم داده ام. با توجه به تعداد بالای عکسها امکان بررسی تک تک عکسها وجود نداشت و ناچار بودم جریان ها را با نگاهی کلی تر از هم تفکیک کنم. در نتیجه هرکدام از عکسهای مورد بررسی میتواند نماینده ی جریانی باشد که در کل نمایشگاه جاری است. البته احتمال اینکه جایی عکس ارزشمندی را از قلم انداخته باشم حتما وجود دارد و از این بابت از کسانی که احساس میکنند چنین کوتاهی ای در,حقشان شده است صمیمانه عذرخواهی میکنم. هدف نقد بزیر کشیدن یا بالابردن یک اثر یا یک مجموعه نیست. هدف شنیدن صداهایی است که ممکن است بسیار متفاوت از صداهای اصلی باشد. همانطور که عکاسان این امکان را داشته اند که نگاهشان را عرضه کنند منتقد هم این حق را دارد که دیدگاه خود را بیان کند. اگر غیر ازین باشد یعنی تک صدایی, یعنی دیکتاتوری, یعنی خودکامگی.
    جای خوشحالی است که پایگاه عکس چیلیک دراین رویداد فرهنگی از این قبیل تک صدایی بودن پرهیز نموده است.
    با سپاس

    پاسخ
  • ش.شریفی نسب
    ۰۲ آذر ۱۳۹۴ ۱۰:۴۸

    وقتی راه نمی روی زمین هم نمی خوری
    این «زمین نخوردن» دستاورد سکون است نه مهارت…!
    وقتی تصمیمی نمی گیری و اراده ای بر انجام کاری نداری ، به طور حتم اشتباه هم نمی کنی ! این اشتباه نکردن محصول انفعال است نه انتخاب …
    خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را بر خود ببندیم و فقط اهل پرهیز باشیم خوب بودن در سعی و انتخاب های صحیح ماست که معنا و صورت پیدا می کندو شکل بیرونی به خود می گیرد.
    دیکته ننوشته که غلط ندارد…
    مجال آزمون و خطا را از خودمان دریغ نکنیم که هم نمایشگاه گروهی و هم متن نقداستاد محمدی یک دیکته است. دیکته ای که در شرایط حاضر هیچ گروه و دسته و عکاسی جرات نوشتنش را ندارد.
    واقع بین باشیم و هدف تیشه را از پای ریشه هایمان برداریم.

    پاسخ
  • سلام.

    نوشتن نقد آن هم برای نمایشگاهی با این تعداد اثر و موضوعی با این حساسیت، کاری بسیاز زمان بر است و به تجربه و تخصص در عکاسی احتیاج دارد. لذا خسته نباشید میگویم به آقای کیوان محمدی. در جامعه ای که نقد عموما با تعریف و تمجید اشتباه گرفته میشود، خوشحالم که شما جسارت و صراحت بخرج داده اید. از نقد تک عکسها واقعا لذت بردم، علاوه بر پرداختن به مسائل فنی، کادر بندی، برشها و زاویه دیدها، معانی جدیدی که از بعضی عکسها استخراج کردید و دلالت های ضمنی که به آنها اشاره داشتید، برایم بسی جذاب بود (پرچم سه رنگ ایران، ناظر بیرونی و درونی هنگام دعا، زنانی که نظاره گر دنیای مردانه اند و غیره ).

    با وجود اینکه بنده توفیق ارائه چند اثر ناچیز در این نمایشگاه را داشتم، ولی خوشحالم که شما به درستی به ضعف عمومی فنی در عکسبرداری و ویرایش اشاره کردید و بقول خودتان هرچند که قبح چنین ضعفی در کشور ما ریخته شده ولی لازم است که همه عکاسان بخصوص جوانان در زمینه مسائل فنی، که از گامهای نخستین یادگیری عکاسی است، بیش از پیش تلاش کنند.

    در بخش نقد عکس قطرات قرمز اشاره کردید «چند قطره ی خون باید تصویری مشمئز کننده باشد نه تصویری که با لذتی سانتی مانتال آن را تماشا کنیم». من هم با نگاه کردن سانتی مانتال موافق نیستم ولی لزومی هم در مشمئز کردن نمیبینم چراکه بستگی به نگاه و عقاید عکاس یا بیننده دارد. اگر کسی جمله سنگین «ما رأیت الا جمیلا» حضرت زینب را لمس کرده باشد (با وجود اینکه کار بسیار سختی است) و یا حتی به شکل ظاهریِ آن اعتقاد داشته باشد، دیگر نیازی نیست که چند قطره خون، اشمئاز ایجاد کند. عاشورا به همان اندازه که دردناک و ناراحت کننده است، به همان اندازه نیز زیبا و مست کننده است.

    در رابطه با «نبود ساختمانهای نوساز و برجهای مدرن و عدم باورپذیری عکسها» باید بگویم که دو رویکرد کلی وجود دارد: بعضی ها به گونه ای از مراسم عاشورا عکس میگیرند که گویی سال ۶۱ هجری قمری است. نه خبری از شهر است و نه خبری از انسانها و لباسهای امروزی! و در مقابل، بعضی به گونه ای عکس میگیرند که حتما رد و نشان زمانی و مکانی از قرن ۲۱ در قاب عکسها وجود داشته باشد، مانند لباس و مد امروزی یا برجی مدرن یا سر درب مغازه ای شناخته شده. به نظرم برگزار کنندگان نمایشگاه حاضر در این زمینه تصمیم واحدی نگرفته اند و هر دو رویکرد در عکسها تا حدودی دیده می شود, ولی بیشتر روی مراسم های اصیل و سنتی و سوگواری های ریشه دار که در بعضی از شهرستانهای کشور همچنان جاری است، تمرکز داشته اند. ولی جدا از این مسأله که کدام رویکرد بهتر است یا آیا اصلا میشود ارزش گذاری کرد و گفت که اولویت با کدام رویکرد است، بر خلاف نظر شما آقای محمدی، نظر بنده این است که آرام و منطقی بودن در عکسها اغراق نشده است و عموم عکسها باور پذیرند. شاید ما تهرانی ها به فضای شلوغ و نا آرامی عادت کرده ایم.

    در مجموع از نقد شما استفاده کردم. من معتقدم که نشان دادن چیز جدیدی از موضوع و مراسم حساسی که هر ساله مفصل عکاسی می شود و به طرق مختلف در رسانه ها بازنمایی می شود، کار سختی است. رسیدن به بازنمایی متفاوت و خلاق یا بیان هنری، بسیار دشوار است. لذا همانطور که خود اشاره کردید، اگر صاحبان اثر و به طور کلی عکاسان عاشورایی بر سرشت ظلم ستیزی و عدالت خواهی عاشورا تمرکز کنند، به نظرم طی سالهای آینده به نتایج جدید و خوبی خواهند رسید.

    موفق باشید

    پاسخ
  • مریم اسدی
    ۰۳ آذر ۱۳۹۴ ۱۷:۲۰

    نقد آقای محمدحسن محمدی، عکاس گرامی را بارها خواندم .
    خوب می دانم که ریشه کلمه نقد بار منفی دارد و نقد یک اثر هنری وظیفه اش افشای بیرحمانه عیب های اثر است لازم دیدم نظرم را در رابطه با نقد ایشان نه به عنوان کسی که عکسی در آن نمایشگاه بر دیوار دارد بلکه به عنوان یک تماشاگر مطرح کنم.
    نقد آقای محمدی با جمله ” نمی دانم مردم درباره عاشورا چگونه می اندیشند و ” نمی توانم بفهمم که عکس های عاشورایی می بایست چه باشد و چه نباشد” آغاز می شود که علاوه بر آنکه برای نقد موضوعی حتما باید درباره اش دانست ، این دو جمله خود نشانگر درک متفاوت جوامع و حتا افراد مختلف از موضوع مورد بحث است و همین است که نقد را دوچندان مشکل می کند.
    این نقد بسیار منطقی تر می بود اگر تابلوهای نصب شده بر دیوار نمایشگاه “نقاشی” بودند و ما با یک “نمایشگاه نقاشی” روبرو بودیم. چرا که “عکس” ثبت یک اتفاق و واقعیت است و مفهومی عینی دارد وحال آنکه “نقاشی” ثبت یک رویا یا برداشت شخصی از یک اتفاق است ومفهومی ذهنی دارد.
    عکس ، تصویر واقعی از یک اتفاق و یا بازسازی آن اتفاق است .
    در عکس ، هنرمند بسیار محدود است. محدود و اسیر بین یک لنز و یک صحنه. حق دخالت در آن صحنه را ندارد و تنها هنرش رعایت موارد تکنیکی و فنی و البته دید خوب ، زاویه مناسب ، کادر گویا و شناخت رنگ و نور است ، تا جایی محدود است که دست بردنش در موضوع جرم محسوب می شود. حال آنکه “نقاشی” به تصویر کشیدن برداشت شخصی هنرمند از یک اتفاق و یا یک رویاست. هنرمند محدودیتی در بازی با ابزار و حتا اغراق در موضوع ندارد و دست بردن و صحنه آرایی ان ، نه تنها ایرادی ندارد که حتا اثر را ارزشمندتر می کند.
    تصور کنید از تفاوت عکسبرداری از یک صحنه ی جنگ و نقاشی کردن آن.من برخلاف آقای محمدی در بسیاری از عکسها واژه هایی را می بینم که از عاشورایی که می شناسم در ذهنم شکل می گیرد. واژه هایی مثل شجاعت، رشادت، ظلمت، غربت، فریاد حق، خون، آسمان گلگون و … و هیچ ضعفی از درک شخصی عکاسان از عاشورا ، در عکس ها مشاهده نمی کنم…..
    برخورد نقادانه با عکاسی از واقعه ای که در گذر زمان و با تاثیر گرفتن از فرهنگ ها گوناگون اجتماعی و خرده فرهنگ های قومی تغییرات شگرفی یافته تا آنجا که آنچنان متاثر از نگرش های بومی و اقلیمی شده که تفاوت آن را در مراسم و نمایش های تعزیه در اقلیم های مختلف میتوان مشاهده کرد ، باید با دید عمیق تری مورد بحث قرار گیرد.
    عکاس از واقع ی عاشورا تنها منبعی که در اختیار دارد مراسم و همین نمایشهایی است که در گوشه ای از شهرش بنام تعزیه توسط عده ای نابازیگر اجرا می شود. وی میبایستی با نگاه از دریچه لنز خود و استفاده از هنرش موضوع را در کادری ببندد و من از این روست که نقد آقای محمدی را کمی سنگین می بینم و البته ضمن موافق نبودن با نظر ایشان که دلیل باور ناپذیر بودن عکس ها را در جمله ی “در عکس ها خبری از شهر و برج های مدرن و ماشین و و لباس های فشن امروزی نیست” مطرح نموده اند و از آن هم پیشتر رفته و فضای منطقی و آرام عکس ها را در یک نمایشگاه گروهی ، آزاردهنده توصیف کرده اند که باید اعتراف کنم که با تماشای عکس ها هرگز ذره ای چنین احساسی نکردم .
    در آخر اینکه از ایشان بخاطر صرف زمان و ثبت نقدشان ممنونم.

    پاسخ
  • جواد میرزاپور
    ۲۰ آذر ۱۳۹۴ ۲۲:۳۳

    سعی کردم از دید عضو کوچکی از عکاسان مجموعه ، نکاتی را که مایلم در نقد های بعدی مد نظر منتقد قرار گیرد را طرح کنم و برخی مواردی را که پرداخته نشده یادآورشوم.
    فضاسازیی که در ابتدای نقد شده ، خواه نا خواه خواننده را به این سمت سوق می دهد که تعریف قابل قبولی از عاشورا و مفاهیم آن در ذهن منتقد نبوده ، جملاتی که در وصف عاشورای ذهن منتقد گفته شده بیشتر در وصف عزاداری های غلط مرسوم و غیر فقهی و خرافی است ، طوری که اول بار که متن را می خواندم این سوال در ذهنم ایجاد شد که گویی اصلا متن ورودی نمایشگاه را نخوانده اند پاسخ پرسش منتقد در نظرات هم همین نکته است که چرا این برداشت شده که ایشان تعریف صحیحی از عاشورا در ذهن ندارند. به نظرم دلیل ذکر این جمله هم “عکس ها در مجموع سعی دارند چیز زیادی نشان ندهند!” همان تصاویر ذهنیی است که در ذهن منتقد بوده و موافق نظر آقای شاه مرادی هستم وهمانگونه که در نظرات خود منتقد هم اشاره شد ، گویی ایشان هدف از برگزاری نمایشگاه را آن طور که باید درک نکرده اند.

    یک سوال که ذهن مرا مشغول کرد برخاسته از این جمله بود “تصاویر سینه زنی ها در برخی موارد شبیه به مراسمی بجز عزاداریست” ، ما در چه مراسماتی بجز عزاداری سینه زنی داریم؟

    این جمله منتقد که “در عاشورا کسانی خود را به شمایل محبوبان خود در می آورند و با اینکار صحنه هایی را برای عزادارن روایت می کنند.” تعریف درستی از مفهوم انتقالی از عکس نیست ،یعنی کسانی که در نقش سپاه باطل ظاهر می شوند ، به شکل محبوب خود در آمده اند؟

    “همه چیز به شکل آزاردهنده ای آرام و منطقی است. گمانم این است که باورپذیری ویژگی مهمی در عکس باشد اما در این عکسها اتفاقات باورپذیر بسیار کمرنگ و نادر اند.” باز با دیدن این جمله این سوال برای من تکرار شد ، که هدف نمایشگاه چه بوده؟ و در این خصوص با آقای سید موافقم.
    در مورد دیگری با توجه به مطالب نقد مربوط به عکس خانم بی آزاران و خوش آب و رنگ بودن آن ، و با توجه به تصویر سازی اولیه منتقد از ذبح گوسفندان و اینکه بیان کرده بود که عکس ها یادآور چیزی کهنه یا جدید نیست ، نتوانستم بین اینکه وجود خون در آثار می تواند مثبت باشد یا منفی جمع کنم. ولی به شخصه با دیدن تصویر خانم بی آزاران یک صحنه از عاشورا که در برخی مقاتل نقل شده ، برایم تداعی شد ، خون هایی که به سمت آسمان می روند …
    در عکس بعدی از جواد میرزاپور که مورد نقد قرار گرفته اشاره به ملی گرایی عکس شده تا مذهبی بودن ، آیا همه المان ها در ثبت تحت کنترل عکاس است؟ و عکاس می تواند در آن لحظه همه چیز را متوقف کند و صحنه را تغییر دهد؟ یا اینکه باید از ثبت بخاطراین تشابه صرف نظر کند؟

    در نهایت بین نهیبی که به استفاده از ابزاری از کودکان به عکاس ها زده شده ، و مطالب ذکر شده در خصوص عکس آقای امامی ، نتوانستم چیزی جمع کنم!

    در نهایت بسیار ممنونم از آقای محمدی بخاطر زحمتی که برای نقد کشیدند، امیدوارم نکات طرح شده در نظرات برایشان مفید واقع شود.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست