یادداشت پژمان نظرزاده آبکنار با عنوان: ثبت جهان مصرفزده و «نگاهی به نمایشگاه ویو ابدی فرزانه فاضلی» که چندی است در گالری شمیده برگزار شده، به دفتر رسانه پایگاه عکس چیلیک رسید تا شرحی بر این نوع دید و ارایه و دیدگاه باشد.
شرحی که ضرورت پرداخت به هر ارایه ای است و رسانه ای چون عکس در قالب زبان ارایه چه بسیار به این ضرورت محتاج تر است.
ثبت جهان مصرفزده «نگاهی به نمایشگاه ویو ابدی ـ عکسهای فرزانه فاضلی»
معانی قابل شناسایی
در نخستین بازخوانی عکسهای مجموعۀ اخیر فرزانه فاضلی، ضمنیترین (connotative) معنای قابل شناسایی را باید غیبت و حضور مقارن انسان در عکسها دانست.
انسان سازندۀ سازههای ناهمسان و ناهمگون درون قابهاست و بنابر منظری که عکاس برای روایت مجموعۀ خویش برگزیده در قریب به اتفاق قابها از فضا حذف گردیده است.
فاضلی در حال بازشناسی مجدد مکان به زدودن عناصر زائد از قابهای خود دست زده است. به نظر انسان مهمترین برهمزننده وضعیت ساکنِ مکان، در قابها حضور ندارد تا برای بیننده امکان مواجهه با پدیدۀ مورد نظر عکاس فراهم گردد.
فرو ریختن نظم «ساحل» که متصل به «دریا» این سوژۀ آرکائیکی همۀ دورانهاست را میتوان مهمترین رهیافت اولیه از عکسها دانست. انسان سودازده و مصرفگرای غایب در قابها به رذیلانهترین شکل ممکن در حال انهدام وضعیت ازلی مکان است و در سوگواری شاعرانۀ عکاس بر جغرافیای زیستی خود، او را همراهی نمیکند. دید فاضلی در این مجموعه را به نظر باید آنگونه که گراهام کلارک میگوید در زمرۀ عکسهایی با دید زمینی (eye level) دستهبندی کرد. «دیدی که عموماً سر در محدودۀ شهر و حواشی آن دارد.
دیدی که همواره با شلوغی و آشفتگی و ازدحام شهری درهم آمیخته است و گاهی این تفاوت و تفرقۀ انسانی را میستاید و گاه آن را مورد انتقاد قرار میدهد و به جای دورنمایی آرمانی در عکاسی ابنیه که ریشه در نقاشی پانوراما دارد و رو به آسمان جاریست بُعد انسانی شهر را توسط عکاس به نمایش میگذارد.» هرچند و آنچنان که گفته شد انسان در این قابها از مکان حذف شده است اما به دلیل اینکه عکاس در حال ستایش مکان نیست و بر وجه انتقادی مکان تأکید میکند عکسهایش را باید دارای دیدی زمینی و متعارف با نمای نقطهنظر( Point of view) انسان دانست.
فاضلی در اینجا آشکارا مشغول انتقاد از آنارشیسم حاکم بر قابهایی است که از شهر و یا حواشی آن به مخاطب ارائه میدهد.
او از نمایی که یک انسان با ابژهها برخورد میکند به افشای مکان مشغول است.
پرسهزنیهای عکاسانۀ او در خیابانهای شهرهای مازندران کشف و شهودی از منظر یک انسان است که در حال اعتراض به این بینظمی غیرقابل مهار و سرکش است.
او همچنین با حفظ رنگ، درون قابها بر خلاف مجموعۀ قبلیاش با عنوان «تا بماند» (که در آن عکسها را به شکل سیاه و سفید ارائه کرده بود) بر وجه استنادی عکسها نیز تأکید میکند. حضور رنگ در مجموعۀ اخیر فاضلی توجه را به سطح عکس میکشاند و به این طریق ضمن حفظ وجه داکیومنتری عکسها هرگونه شائبۀ عبور از جهان واقعی را از قابها میزداید زیرا عکاسی رنگی برخلاف عکاسی سیاه و سفید که به شکل رازآلودی جهان را مهر و موم میکند، بر وجه واقعی جهان تأکید دارد و به نظر حفظ رنگ انتخاب آگاهانهای از جانب عکاس برای ارائۀ یک مجموعه با رویکرد مستند و انتقادی به مکان است. در اینجا عکسها در یک عرضۀ رئالیستی در حال بازنمایی امر واقعی و تعمیم آن به مانیفست مورد نظر عکاس هستند.
ادراک عکاس در هنگام مشاهده و واکنش او به چیزی که آن را باید مسئلۀ او با جهان دانست در ادامه و در قابها به همذاتپنداری مخاطب با مکان میانجامد.
فاضلی در این مجموعه با استفاده از نظام بازنمایی رایج، آنگونه که آنتونیو آگیلرا میگوید به شکل نسبی در حال بازسازی واقعیت در قابهاست. زیرا واقعگرایی به شکل مطلق وجود ندارد و هیچ یک از آفریدههای انسان سهلتر از سایر آفریدههای او واقعیت را در اختیار ما نمیگذارند.
رویۀ انتقادی عکسها
خشونت پنهان عکسهای فاضلی یکی دیگر از مضامین ضمنی درون عکسهاست. خشونتی که در یکنواختی و ریتم کسالتبار اماکن عکاسی شده به شدت آَشکار است.
انسان معاصرِ سازندۀ این سازههای بیقاعده در حال گسست از همۀ مفاهیمی است که برسازندۀ انسان نسل پیش از اوست. او تبدیل به موجودی شده است که بدون رهیافتهای ایدئولوژیک در جهان زندگی میکند و در نتیجه به هر وسیلهای برای اطفای شهوت مصرفزدگی خود دست میزند.
او به قدری راه رسیدن عکاس به ساحل را مخدوش میکند که عکاس ناچار میشود برای نشان دادن نمایی از ساحل در یکی از قابها به یک ساختمان مرتفع پناه ببرد. شلختگی بصری ساختمانها و خیابانها که به نظر عامدانه در قاببندیها نیز بر غلظت آن افزوده شده است انسان بدون ظرافتهای هنری و یا پایبند به اخلاقیات برآمده از ایدئولوژیهای آسمانی و زمینی را به خاطر میآورد که به شکلی جنونآسا در حال تولید پروژههایی برای رفاه کوتاه مدت خود است و به دلیل تضادهای طبقاتی که در او شکل گرفته است برخوردی «منفعتی» ( (Benefitبا مکان دارد. او امر نابرابری را بدیهی میداند و برای برهم زدن وضعیت زیستی خود به برهم زدن زیستگاه خود دست میزند تا در این کارزار نابرابرانه توان ایستادگی را برای خود فراهم کند. عکسهای بیرحمانۀ فرزانه فاضلی از شهر به نظر بر همین وجه تبعیضآمیز زندگی انسان در محدودهای به نام «شهر» دلالت دارد.
برهم ریختگی گرافیکی و نابرابری سازهها، یادآور انسانی است که برای رها شدن از وضع موجود( زمان حال) به نابود کردن(آینده) دست میزند. انسانی که در میانۀ تضادها و نابرابریهای طبقاتی هر نوع عکسالعملی نسبت به جهان را برای خود مجاز میداند. او با ساختمانهای ناهمگونش میزبان مهاجران و یا مسافرانی است که به قصد تصاحب و نه تساهل با مکان به آنجا آمدهاند. انسان غایب در عکسها راههای دیالکتیکی روبرو شدن با طبیعت را از خود سلب کرده است و در برخورد یکجانبه غیر دیالکتیکی با جهان مادی به راه افراط رفته است.
پایان یک رؤیا
فاضلی به شیوهای زائروار در میان کوچهها و خیابانها در جستجوی رؤیایی که «ساحل» نام دارد به مکاشفه با مکان مشغول است.
او از ساختمانهای معمولی و سلیقۀ ناپروده و میانمایۀ همسایگانش در شهر، شمایلهایی باژگونه میسازد و به دنبال ارجاع نمادین ساختمانها به فرهنگ بیهویتی است که همه چیز را در انحصار رفاه خود ویران میکند.
روشی از زیستن توریستوار که مهمترین حاصل و نمایهاش در ساحل مازندران را باید حذف نمای ساحل از زیست روزانۀ مردم دانست. عکسها اینجا در کارکردی فرامتنی به کار ساختن بیانیهای بر علیه وضع موجود میپردازند.
بنابر گفتۀ ژان ماری شفر وجود نشانه وابسته به وجود مفسر است؛ و اینجا در مجموعۀ «ویو ابدی» مفسر(عکاس) نشانههایی از جهان را در فرایندی عکاسانه در معرض دید مخاطب میگذارد و بدون مرز و اطلاعبخش در حال تبیین مفاهیم ناهمگونی است که او را احاطه کردهاند.
پژمان نظرزاده آبکنار
منبع: پایگاه عکس چیلیک