مریم وحدتی
وضعیت چهارم، مجموعه عکسهایی از گیلان است؛ خودبیانگری فردی که از پرسهزنی در اجتماع مدرن رویگردان شده، سادگی طبیعت و صبر روستایی را تماشاییتر از پیچیدگی شهری یافته و با کنارهگیری از فضای شهری در پی ثبت و نمایش آن امر دلخواهی است که تفسیر و ایضاح نمیپذیرد.
علایی عامدانه به این جهان مغفولماندۀ فریبنده نظر دارد. گفتن ندارد که هیچگاه از جذابیت و فریبندگی بصری چنین عکسهایی کم نمیشود.
در عین حال، آثار او در فاصله مشخصی قرار میگیرد با عکسهای واپسگرا، کلیشهای و سیهنمای دستمالیشده توسط هر دوربین به دستی از موضوع روستاییان. هر چند همین نکته را باید بررسی کرد که چرا به جای پرداختن به معضلات جامعه شهری و بستر تاریخی معاصر که مساله اصلی شهروند امروز و منطبق با سرشت انسان مدرن است، بر دورافتادگی خوشنشینانی که ظاهراً در صلحاند با زندگی تمرکز شده است؟
به قول بودلر، «مخاطب عام ما به دنبال حقیقت میگردد» اما هنرمند با طفره رفتن از حقیقت در پی گشودن چه گرهی از مصایب این مردمان است؟
عکاس آنجا میان مردمی که تفاوت آشکاری با او در سیاق زندگی دارند، در پی چیست؟
پاسخ عکاس به ما میتواند چیزی شبیه این باشد: عکسها به سادگی حدیث نفس عکاس است.
عکسها به رغم واقعی و مستند بودن، واقعیت را به دقت گزارش نمیدهند یا به بیانی، واقعیت را به تملک خود درآوردهاند. میخواهند بگویند چیزی نیمی اتفاق افتاده و نیمی را عکاس خواسته که اتفاق بیفتد. آنگاه که مشکلات زندگی مدرن از راهحلهایش بزرگتر میشود و روشنفکران نمیتوانند از پس بهتر کردن وضعیت برآیند، این زندگی مدرن است که کنار گذاشته و آن وضعیت زیبای مغفولماندهی پیشین است که بازآفریده میشود، آن هم با اسباب مدرنی چون سینِما، عکاسی، گرافیک و دیوارنویسی.
عنوان کتاب و نمایشگاه، اشارهای است به وضعیتی دیگر، وضعیت خیالی و نوستالژیک.
عکاس گویی در پی انتقال معنای جهانشمولی نبوده است. چنان که خود در بیانیه اشاره کرده، «وضعیت چهارم» مجموعی است از پرسهزنی و اتصال من به گیلان؛ مجموعهای از خاطرهبازی با گیلان و بوی رودخانههایش، تا در نهایت تکهای از مرا وصل کنند به جان گیلان و استمرار زمان را، در لحظاتی که من آنها را دوست داشتم، قطع کنند تا تمام چیزهای بازنموده آن ساکن شوند و باقی بمانند؛ این تنها راهی بود که بلد بودم تا گیلان نه از جان من برود و نه فراموش شود.» بنابراین، همجواری عناصر درون کادرها مابهازای اصالت نفس و خیالپردازی عکاس در تلاش برای پیوند جهان رویایی و ایدئالش با چیزی است که در گذشته (نوستالژی) وجهی از واقعیت را داشته است.
وحدت و نظم میان عناصر از یک طرف و انسجام در روش روشن میسازد که حتی اگر آنچه در بیانیه آمده، پسینی باشد، ایدۀ او فکرشده و انتخابی است.
او به طبیعت رجعت کرده است، اما رجعت به طبیعتی که طی سالها توسط ستایشگرانش دستکاری شده است.
در عین حال، عکاس، سوژهی عکاسی و نگاه بیرونی به این طبیعت، بخشی از همین دستکاریاند. به میزانی که مردم از زندگی شهری و مدرنیزاسیون خسته و ملول شدهاند و خطه شمال را به مثابه تفرجگاه و تسکینگاه برای رفع این خستگی یافتهاند، در طبیعت دستکاری کرده و همزمان، تبلیغ آنجا را هم کردهاند.
دیگر جایی به نام طبیعت دستنخورده یا محلی برای گریز وجود ندارد و همه جا به بخشی از زندگی شهری پردود و ملالآور تبدیل شده است.
هر چند در عکسها این امر انعکاس پیدا نمیکند و دستکاریها و خرابیهای به جا مانده کمتر به چشم میآیند و ما صرفاٌ با خلوص و پاکی مکان مواجه هستیم. از این حیث، مسؤولیت اخلاقی در باب تشویق دیگران به آنجا رفتن و تخریب روزافزونش وجود دارد. این اتفاق در کشور ما به نحو گستردهتری نسبت به سایر نقاط اتفاق میافتد.
در غرب، برای گریز از ملالها و فشارهای مدرنیزاسیون گریزگاههای بیشتری نسبت به ایران وجود دارد. عکاس میتواند پاسخ دهد که دلیل سیاهسفیدی عکسها درست از همین حیث است و با گرفتن رنگ از عکسها، در پی نشان دادن برخی از واقعیت رو به زوال آنجا هم بوده است. یا میتواند به ما اشاره کند که این مناطق چگونه آسیبپذیر و درحال زوالاند. این نکته را او به نحو معکوس به ما نشان می دهد. با نشان ندادن خرابی ها. ما تنها جوانب زیباییشناسانه و رابطه انسان با حیوان و پدیدههای طبیعی را میبینیم.
هر چند در خوانش شمایل عکسها پیچیدگی زیادی وجود ندارد اما رابطه عکس با مدلول آن نیز بالذات یا قراردادی هم نیست. از این جهت، تفسیر در نسبت با سواد دیداری مخاطب اتفاق میافتد.
برای من بدوی، مقدم بر هر چیز، حضور عکاس در واقعیات انسانهای دیگر به چشم میآید. اینکه عکاس به اعتبار چه پیوند، اشتراک یا قدرتی آنجاست؟
برخی ژستها فاصله میان عکاس و سوژهها را فاش میکنند، هر چند حضور عکاس را در مکان پذیرفتهاند و طبق میل یا غلبه او، صحنه را ادامه میدهند، عکسها بیانگر تفاوت و کنترل متقابل میان سوژههای انسانی و عکاساند. او آگاهانه و به دقت در برخی ثبتها به سنت عکس یادگاری، به عنوان مرجع و یکی از پیشزمینههای عکاسی مستند به افراد در محیط زندگیشان نزدیک شده و از آنان به معنای سنتی کلمه، عکس گرفته است. به جز آن، حضور انسان در مکان اندک و مبهم است.
برخلاف عکسهای شهری که انسان یا مظاهر وجود انسانی مرکزیت دارد، در این آثار تمرکز بر فقدان یا ابهام حضور انسان بماهو انسان است.
انسان از جنبه حیوانی و طبیعیاش و چیزی همسطح و هممقام با سایر جانداران و موجودات طبیعی اطرافش تصویر شده است. هر چند حضور انسان در عکس، تمام مناسبات انسانی را با خود به همراه دارد، اما در عکسهای او ژستها بیش از هر چیز معطوف به کار و معاش و همراهی با طبیعتاند.
در این جهان ترسیمشدۀ تا حدی سورئال، رنج هم هست. نه رنج از سر سرگشتگی و ناامیدی و تنهایی انسان شهری، که رنج برآمده از کشمکش با عناصر وحشی طبیعت. حضور اشیای مصنوع، اتومبیلهای پارکشده، درها و حصارها، بندهای آویخته و کلبههای تک در پهنه دشت بدون حضور یا دست کم بدون تشخص عامل انسانی، وجود او را در گسترۀ عناصر طبیعی نمایندگی میکنند. در دورهای که معیارهای هنر دموکراتیزه شده، پیش پاافتادگی و تصادف نیز میتواند به نفع زیبایی اثر مصادره شود البته به لطف قدرت دید.
آن تفسیری از عکسهای “وضعیت چهارم” که تنهایی و فردیت انسانهایش را مورد توجه قرار دادهاند را به سختی میتوانم بپذیرم. هر چند تنهایی و فردیت در معنای انسان شناسانهاش خاصیت روح انسانی است، اما به نحو خاص ویژگی انسان شهری است و در نسبت با تنها شناخته میشود.
در بافت فرهنگ سنتی، مفاهیمی چون فردیت و تنهایی اعتباری ندارند. چرا که ریسمانهایی چون مذهب، خانواده، آداب، سنن و قومیت و الگوهای پذیرفتهشده، فرد را در جامعهی روستایی ادغام میکند. به تعبیر زیمل، فردِ تنها یا «غریبه» کسی است که در روابط کلانشهری از حس قرابت و همدلی با اطرافیان خود ناتوان است.
مردمان عکسهای علایی بخشی از کلیت طبیعت و در اتحاد و پیوستگی با موجودات زندهی پیراموناند. همین به یادمان میآورد انسان نیز بخشی از طبیعت است، نه سروَرِ طبیعت و مسلط بر این حیات. چنانچه عکاس ما همچنان پاسخ دهد که تنهایی ویژگی انسانهای درون قابهایش است، باز سراغ همان تفسیر میروم که آنچه او به ما نشان میدهد، حدیث نفس و تصعید تنهایی خود به درون قابهایش است.
از طرف دیگر، هر قاب ثبتشده از مناطق طبیعی، تفاوت آشکاری دارد با قابهایی که از فضاهای شهری گرفته میشوند.
در هر دو حالت اما ثبت هر قاب، به ازای از دست دادن قابهای دیگر است. حاشیههای عکس از قاب بیرون میافتند و ما صرفاً بخشی از مکان را میبینیم.
هر گزینشی، محذوفاتی را هم با خود دارد. از چیزی عکس گرفتن، به معنای از چیزهایی هم عکس نگرفتن است.
آن حاشیههایی که در قاب نیستند، برای من جالبتر و بااهمیتترند. در عکسهای طبیعی ما چه چیز را حذف میکنیم؟
به باور من، آلودگیها، خرابیها و زشتیها هستند که حذف میشوند و اتفاقاً عکسها همینجا اهمیت مییابند.
در عکسهای طبیعی، رد پای دولت، قدرت، سرمایه، سیاست، میل و جنون حذف میشوند. از همین رو، اینگونه عکسها برای نهادهای قدرت اهمیت پیدا میکنند.
در واقع، حامیان و منابع مالی این گونه عکسها کسانیاند که حذف شدهاند. حذفی که بر قدرتشان میافزاید و دیده نشدن، تحکیمبخش حیات آنان میشود. لذا حذف ابزاری است برای قدرتمندتر شدن نه اتفاقاً نمایش دادن.
در آثار علایی، نشانههای سبک پیکتوریالیسم با رویکرد رمانتیسم به چشم میآید. هرچند رمانتیسم بیشتر به عنوان مکتب ادبی و عمدتاً به قرن هجدهم و پیش از عصر روشنگری باز میگردد، اما از نظر رابرت سهیر و میشل لووی در مقالۀ «رمانتیسم و تفکر اجتماعی»، “جهانبینیای است که در واکنش به کاستیها و تضادهای سرمایهداری به وجود آمده است و جلوههای آن را میتوان در تمام نظامهای فکری مشاهده کرد و ادبیات تنها یک جلوه از آن است”.
هر چند از عکس نباید انتظار داشت که جهان را جای بهتری کند یا دست کم درک ما را نسبت به جهان ارتقاء دهد، در عین حال استفاده از عکاسی ربط قاطعی با جهانبینی عکاس دارد.
کشف مکان و پرتوافشانی بر عناصر به اعتبار مواجههی شهودی، آشنازدایی، توصیف و تخیل نمادین در ساحت تصویر، رمزگذاری با ژستهای پشت به دوربین، شبح بدنهای نامتشخص سولاریزه یا کنتراست بالا در پرسپکتیوهای وهمزا، توجه مشخص به ترکیببندی و فرم، تصویرسازی شاعرانه از ساختار زندگی روستایی با درها و پنجرههای گشوده که یادآور سخاوت و گشودگی مردمان آن خطه است، مردانی که در نسبت با کار تصویر شدهاند؛ یا مشغولاند به کار یا فارغ از آن، زنان سالخوردهای که هیچگار بیکار نیستند و با عناصر طبیعت در نسبت پیوستهاند، و حضور حیوانِ نه خانگی فانتزیِ عکسهای شهری، بلکه حیوان به عنوان واسطه تولید و معاش، و بالاخره دستها و گاه پاها که یا به واسطه پردهای یا از گوشه کادر برش خوردهاند که عاملیت را بازنمایی میکنند، بیرنگی نامتعارف، دامنه وسیع تنهای خاکستری، همچنین، کیفیت بالای چاپ از ویژگیهای مطلوب آثار کتاب و نمایشگاه “وضعیت چهارم” است.
منبع: پایگاه عکس چیلیک