آذرماه هر سال که از راه می رسد، گذر روز به روزش یک فضای ذهنی و فعالیتی را برای برخی پژوهشگران مهیا می کند تا اینکه به روزهای سرانجام این ماه که می رسیم یک مناسبت و یک عنوان شکل می گیرد.
عنوانی چون «روز عکس تاریخی ایران»
[highlight]نسرین ترابی[/highlight] از جمله پژوهشگرانی است که در طی سالها مطالعه بر روی تاریخ عکاسی در این حوزه صاحب سخن است. او با ارسال یک یادداشت پیرامون این مناسب و سالها فعالیت بر روی این عنوان برای مان نکاتی از گوشه هایی از فعالیتش را بازگو کرده است.
دوباره آذرماه است . نمیدانم در آن عکس موسیو ریشار در ماه دسامبر چه رازی نهفته بود که دوازده سال است ما را با خود به همراه کشیده است .
یادم میآید که پس از حدود دو سال بررسی و آشنایی با مسائل و مشکلات آرشیوها ، در سال ۱۳۸۶ با این نگرش که عکسهای تاریخی موجود در کشور بهعنوان میراث ملی: اثر تاریخی (شیء) و حامل اطلاعات تاریخی(سند) دارای اهمیت بسیار هستند و حفاظت آنها از عوامل تخریبکننده و ارائهی اطلاعات ضبطشده در آن و ارائه به خواستاران که بهطور عمده پژوهشگران رشتههای مختلف و نسلهای آینده ،ضروری است و رعایت استانداردهای حفاظت بدنه فیزیکی آرشیوهای عکس ، ساماندهی و طبقهبندی آنها ، شرح نویسی ، عنوان نویسی و تهیه نسخ پشتیبان ، با دو هدف حفظ اطلاعات در متر یال جدید برای انتقال به آینده و افزایش طول عمر این اطلاعات به بهترین شیوه و عالیترین کیفیت ممکن و همچنین انتشار آن برای نسل فعلی به صورتی که اصل تصاویر کمتر در دسترس قرار گیرند(+)
در سال جاری پس از گفتگوهای انجامشده با آقای محمدمهدی رحیمیان مدیر کارگروه تاریخ عکاسی انجمن عکاسی ایران به چهارمین نشست دوشنبههای عکاسی دعوت شدم(+)
در این نشست که هجدهم آذرماه جاری برگزار شد دربارهی چگونگی شکلگیری [highlight]روز عکس تاریخی ایران[/highlight] صحبت کردم و تاریخ کوتاه این مقوله را برای حاضرین در این نشست نخصصی گفتم.
داود صادق سا دربارهی اهمیت فضای نگاهداری عکسها و فیلمهای قدیمی و مشکل دما ، رطوبت و کپکزدگی سخنانی ایراد نمود.
دکتر رضا فراستی هم که از نخستین همراهان جمعی که در سال ۱۳۸۶ به نشستهای تخصصی میآمد از آرشیو موسسه مطالعات تاریخی نکاتی را طرح کرد.
در بخش دوم دوشنبه های عکاسی خانه هنرمندان ایران صحبت از تجربهی تازه انجامشدهی نامگذاری یک خیابان به نام “خراسان” در “ماترای ایتالیا” به میان آمد(+).
انسان ، فرهنگ، مهاجرت و ارتباط
فرهنگ ، چیزی است که مردم با آن زندگی میکنند ، مجموعه پیچیدهای از دانش ، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات، و هر چه که فرد بهعنوان عضوی از جامعه خود فرامیگیرد.
مهاجرت از دیرباز بنا به دلایل مختلف در جوامع انسانی و به اشکال مختلف پیشآمده. گاه وقایع و شرایطی به وجود آمده که افرادی به خروج از سرزمین اولیه و حضور و زندگی در سرزمین دوم پرداختهاند و همیشه در این پروسه تبادل فرهنگی میان مهاجر و میزبان رخداده است . انسانها در محیطی که در آن زندگی میکنند، در و دیوار، آدمها و چیزهایی که او را احاطه کردهاند شکل میگیرند.
فرهنگ صحنه ای ست که در آن انسانها شکل میگیرند و در مهاجرت آن را با خود حمل میکنند و از آنجا که سنگ بنای جوامع انسانی ارتباط است در این مهاجرت و ارتباطگیری مهاجر و میزبان مسائل مختلفی روی میدهد.
جانوزی یک ایتالیایی بود و در ماترا ، شهری زیبا ، که قدیس محافظش یک زن است تا حدود سی سالگی زندگی کرد.
او از کودکی هر روز از مقابل ساختمان کنسرواتوار شهر می گذشت و چهار مجسمه بالای درب ورودی ساختمان او را دعوت به پذیرش چهار اصل در اخلاق که باعث ایجاد روند سلامت در انسان میشود میکرد: تدبیر و دوراندیشی ، عدالت ، پایداری در مقابل سختیها و تحمل، تعادل و میانه روی. این پیام ها در گوشت و خونش میآمیخت و فرهنگی در او ایجاد کرد. انسان در فرهنگ اتفاق میافتد، شکل میگیرد و انتقال میدهد.
او طی حوادثی که از سر گذراند به ایران آمد و با خودش فرهنگی را که در آن به دنیا آمده و بزرگ شده بود با خود همراه آورد. او در ایران زندگی کرد و هرگز به خانهاش برنگشت.
او در ایران عکس هایی گرفت . یک نسخه از آنها در کشور میزبان ماند تا روزی که دیده شد. او دوباره به خاطر آورده شد. گویی زنده شد.
جانوزی در سفرش به مشهد شهری که من از آن میآیم ، میخواست فن و هنرش در جنگاوری را به مردم من بیاموزد . در غربت بود . بناهای مقدس شهر من را دید.
ارتباط میان آنچه از آن بناهای مذهبی در کیلومترها دور از وطنش میدید و ترکیب آن در فرایندی مغزی با ذائقه زیباییشناسی درونی جیانوزی، منجر به پیدایی تصاویری ماندگار از زمانی در حال گذار ، شد. با همه سختیهای ثبت تصاویر عکسی در آن زمان ، او اقدام به تهیه تصاویر کرد . آنها را در آلبومی دستساز خودش قرارداد و به شاه تقدیم کرد.
این عکسها، در نقش متر یال بیرونی فرایند انتقال، عمل میکنند.
همین آلبومی که باعث شد من با فرهنگ خودم در هجدهم اکتبر سال جاری در مقابل همشهریهای او قرار بگیرم و از او و آنچه بهجا گذاشته حرف بزنم.
همان آلبوم عکس بود که سبب شد پس از هفتادسال خیابانی در ایتالیا نام استان بزرگی از کشور مرا به خود بگیرد و تندیس شاعر حماسهسرای سرزمینم در حال نصب در آن خیابان باشد .
تا ما امروز باهم به گفتگوی فرهنگی بپردازیم . این چرخهی فرهنگی است . ارتباط میان همهی انسانها.
یک روز همشهریاش پاسکواله دوریای ژورنالیست و پژوهشگر به ایران آمد تا ردّ پای او و فعالیت های او را پیدا کند. ما باهم دیدار کردیم. اطلاعاتمان را ردوبدل کردیم. نکات تازه ای از زندگی او پدیدار شد. من یک ایرانی بودم و او یک ایتالیایی. به نظر خیلی فرق دارد. دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و… اما به نتایج مشترکی رسیدیم. ما هر دو انسان بودیم .
در ژرفای روحمان از یک خانواده بودیم. انسان سانان و با اینکه به نظر میآمد باورها و شیوههای زندگی و اخلاق و … متفاوتی در دو جغرافیای متفاوت هستیم اما اینطور نبود .
در عمق جان، اساس تمامی قراردادهای بشری، در هر نقطه از این زمین خاکی ، یکی است. ما باور کردیم.
انسان ، لاجرم ارتباط در بستر فرهنگ . متفاوت اما شبیه .
ما در سالی که زادگاه جانوزی پایتخت فرهنگی اروپا از سوی یونسکو نامگرفته، بهواسطه نقاط مشترک بشری ، توانستیم آنجا حضور پیدا کنیم عکسهای جانوزی از مشهد را همراه عکسهای جدید مشهد به نمایش بگذاریم و رو درو حرف بزنیم. من از نقاط مشترک تاریخ طولانیمان گفتم …
“ما تاریخ طولانی مشترکی باهم داریم . شاید بیش از چند هزار سال. آیین مهر از ایران به ایتالیا آمد.
ما همچنین سابقه مشترک طولانی در باقیمانده آثار تصویری داریم.
این روزها موضوع مهاجرت بسیار رواج پیداکرده است و اندوه مهاجرت و در غربت مردن را که ادبیات منتشرشده القا میکنند. دور از وطن مردن، روح مرا به چالش گرفته است .
آنتونیو جیانوزی در حدود سیسالگی از شهرش بیرون رفت و هرگز به آن بازنگشت. همچنان که بسیاری از هموطنان و دوستان من در شهرهایی دیگر میمانند و میمیرند.
او سالهاست در گورستانی قدیمی در تهران، شهری که من آنجا زندگی میکنم در غربت آرمیده است.
در انتهای مراسم یک پرفورمنس اجرا کردیم. من همراه خودم یک پرده ی عکس زیارتی که در سال ۱۳۷۲ از آن عکس گرفته بودم بردم و یک چادر برده بودم. پرده را آویختم. بعد از اتمام نشست جلوی آن ایستادم و به خانم های ایتالیایی طرز پوشیدن چادر را یاد دادم. آنها آمدند و در کنار همسران شان و همچنین به تنهایی جلوی این پرده عکس گرفتند.
و آخر اینکه روزنامه ایتالیایی درباره ی آن نشست و نمایشگاه عکس نوشت:
با قدردانی از “لبخند” کسانی که به دلیل تحریم رنج میبرند و مردمی که لبخند میزنند آیندهای دارند که میتواند از سختی ها عبور کند .”(+)
منبع: پایگاه عکس چیلیک