1. خانه
  2. مقالات
  3. نکات پیشرفته عکاسی سیاه سفید

نکات پیشرفته عکاسی سیاه سفید

غیر از نکات عمومی مشابه آنچه که در این مقاله بیان کردم، مردم مدام از من درباره ی اینکه بهترین نکات عکاسی سیاه و سفید چیست، سوال می کنند. بیشتر درباره ی اینکه، تفاوت بین یک عکس که جایزه برده یا یک عکس با ارزش، در گالری با یک عکس که در این طبقه بندی قرار نمی گیرد چیست؟ تفاوت بین یک عکس خوب سیاه و سفید با یک عکس بد سیاه و سفید چیست؟
خوب، بعضی اوقات این تفاوت در یک داور یا صاحب گالری بی کفایت است و گاهی اوقات عکس شما یا شما به عنوان عکاس / هنرمند، عامل این بی کفایتی هستید و در موارد بسیار نادر همسر، بچه ها، همسایه ها یا سگ شما، برای همه ی این بی کفایتی ها مقصر شناخته می شوند یا حداقل این تصور شماست.
آنچه که تلاش می کنم بیان کنم اینست که: تا زمانی که انسانهای متفاوت وجود دارند، اولویت ها و سلیقه ها و حتی استانداردهای متفاوت نیز وجود دارد، زیرا در عکاسی و هنر یک جواب نهایی، برای پاسخ به اینکه هنر چیست و سلیقه و قضاوت خوب چیست وجود ندارد، بخاطر همین نمی دانم بهترین نکات عکاسی سیاه و سفید چیست، که فکر می کنم این صادقانه ترین پاسخ من است .
یکی ممکن است با خودش فکرکند، مانند هنر جویان پیشین من، که این توضیح خوبی برای جایزه های بین المللی که طی این سالها گرفته ام و چرا کارهای من در گالری ها است، نمی تواند باشد.
یک توضیح ممکن این است که، من می دانم، داوران و مجموعه داران دنبال چه چیزی هستند و این به معنای آن نیست که من بدانم چه چیزی خوب است یا چه چیزی هنر است و چه چیزی می تواند تأییدیه هر کارشناس هنری را بدست آورد.
بعضی از معیارهایی که معمولاً موقع ارزیابی کیفیت فنی و هنری یک عکس سیاه و سفید در ذهن دارم را جمع آوری کرده ام. این معیارها را در طول سالها و با تجربیات خودم گسترش داده ام و تنها با هنرجویانم البته با جزئیات بیشتر، در میان گذاشته ام. معیارهایی که همچنین می توانید در بخش های مختلفی از کتاب از پایه تا فاین آرت که توسط من و Julia Anna Gospodrou نوشته شده است، پیدا کنید. اما همه آن معیارها به طور مداوم در حال تکامل هستند.
در این جا آخرین و مناسب ترین معیارهای تکامل یافته ام را که فکر می کنم در تشخیص عکس خوب از بد، نه تنها تشخیص عکس خوب از بد سیاه و سفید از دیگر عکس ها، بلکه از کار خودتان نیز، می تواند به شما کمک کند و کار شما را بهبود بخشد در اختیارتان می گذارم.

یک مثال از آنچه کهفکر می کنم یک عکس ” خوب ” من است و نتیجه ی همه معیارهای شخصی من است . البته عقاید ممکن است متفاوت باشد .

• معیارهای عمومی و هنری:
۱. بایستی یک تفاوت بین شی مورد نظر(آنچه در قاب شماست) و موضوع (هدف یا پیامی که می خواهید با آن ارتباط برقرار کنید) وجود داشته باشد. اگر شما یک عکس دارید که می توان گفت سوژه با موضوع یکی است و سوژه دیگری نیز وجود ندارد، پس آن عکس می تواند به احتمال زیاد یک عکس نمادین باشد.
لطفاً برای اطلاعات بیشتر به بیانیه من درباره موضوع گرایی و تفاوت اساسی بین موضوع و سوژه در این مقاله مراجعه کنید.

۲. یک عکس فاین آرت بایستی یک حس یا یک تجربه را برانگیزد و با آن ارتباط برقرار کند. اگر موضوع شما یک حس یا یک تجربه را در ببیننده زنده نکند، آنگاه شما تنها یک کارگر ماهر با یک دوربین هستید.
۳. از کلیشه اجتناب کنید.کلیشه چیست؟ اگر چیزی که تا کنون تجربه نکرده اید یا نمی دانسته اید را تجربه کنید و یا بدانید پس آن کلیشه نیست. کلیشه چیزی است که قبلاً آن را تجربه کرده اید یا می دانسته اید. اگر عکسی را ببینیم که باعث شود چیزی را احساس یا تجربه کنم که قبلاً هم احساس و تجربه کرده ام، پس ممکن است کیفیت فنی آن عکس شگفت زده ام کند، اما به محض دور شدن از آن عکس، آن را فراموش خواهم کرد.
۴. در یک عکس، اصالت عکس را جستجو خواهم کرد. بدین معنی که، آن عکس بایستی سبک نگاه و پیام شما را داشته باشد. تقلید از عکاسان دیگر یک روش خوب برای بدست آوردن سریع و موثر مهارتهای جدید می باشد. اما گاهی باید فراتر از این اصول حرکت کنید و سبک نگاه خودتان را پیدا کنید. حتی اگر به معنای این باشد که کار شما کمتر قدردانی و دیده شود.
۵. باید قادر باشید پیام عکس را بدانید، نه اینکه آن را زیاد توضیح دهید.
۶. عنوان یک عکس یا یک مجموعه عکس می بایستی پیام (یا موضوع) عکس را منعکس کند، وگرنه عنوان را حذف کنید. انتخاب نکردن عنوانی برای اشاره به یک عکس، بهتر از اینست که چیزی را برای عنوان عکس معرفی کنیم که عملاً اشاره به هیچ دارد.

• معیارهای فنی
۱. امروزه همه از (تکنیک های) انتخاب استفاده می کنند، اگر این کار را زیاد انجام می دهید، سعی کنید از یک تکنیک انتخاب خوب استفاده کنید.
بدیهی است که بایستی هاله ای وجود نداشته باشد، وضوح خیلی کم باشد و چیزی که بیشتر افراد از آن چشم پوشی می کنند اینست که لبه های اطراف یک شی را شارپ نکنید. شارپ کردن لبه های اطراف یک ساختمان یا هر شی دیگری آن را غیرطبیعی خواهد ساخت. هر چیزی را شارپ نکنید، بجای آن تلاش کنید اطراف یک شی را از حالت شارپ خارج کنید. می توانید برای این کار از تکنیک
Davinci’s Sfumato استفاده کنید که در ذهن داوینچی، اطراف موضوعاتش عمدتاً تار و نرم و دارای کنتراست کم بود ( بخاطر اینکه کنتراست باعث ایجاد شارپنس می شود).

۲. نکته مهم، کنتراست گزینشی است. چشم باید به سمت بیشترین کنتراست نور یا روشنایی کشیده شود. برخلاف آنچه خیلی باور دارند، کنتراست سراسری یعنی شدت یکسان کنتراست در تمام تصویر بدون توجه به شی اصلی موجود در تصویر، چیزی نیست که یک عکس سیاه و سفید توصیف می کند و توجه داشته باشید وقتی عکس رنگی می گیرید، نه تنها باید با کنتراست روشنایی کار کنید بلکه به کنتراست رنگها هم دقت کنید.

بعضی انتخاب های کنتراستی برای هدایت مؤثرتر چشم Pan them Rome ( c ) Joel Tjintyelaar

۳. باید از میکروکنتراست ها در سایر اشیای غیر از شی اصلی و همین طور در خود شی اصلی اگر باعث پرت شدن حواس می شود اجتناب کرد. برای مثال یک عکس چشم نواز از یک صخره زیبا، جزئیات زیادی دارد که باعث می شود عکس جالب به نظر برسد. ولی آن جزئیات نباید دارای کنتراست بالایی باشند. میکروکنتراست، کنتراست بین شی اصلی و محیط اطرافش، یعنی کنتراست گزینشی نیست ، بلکه کنتراست در میزان جزئیاتی است که معمولاً حواس را پرت می کند.

۴. تلاش برای داشتن یک ناحیه خاکستری میانه در عکس به قدر کافی در برقراری تعادل بین جلوه های بصری استفاده همزمان فراوان از تون های روشن و تاریک، نافذ و مؤثر است. اگر عکس شما فاقد نواحی خاکستری میانه باشد عکس شما فاقد طبقه بندی خاصی است، ساده بگویم، می توانم این عکس را به روش های متفاوت دیگری طبقه بندی کنم .

فلفل ، اثر ادوارد وستون، مثال زیبا و نمادین از استفاده از خاکستری میانه

۵. از ظهور نوارهای رنگی در عکس اجتناب کنید. بدیهی است، اما چگونه از دست آن خلاص شویم. چندین روش وجود دارد اما اضافه کردن کمی نویز یا نرمی بیشتر و اضافه کردن تغییرات تونال در نواحی که از ظهور نوارهای رنگی متاثر شده است، می تواند کمک کند. معمولاً نواحی ای که وسیعتر هستند، مانند آسمان آبی یا نواحی ای از سطح نرم آب که نوردهی طولانی شده است، تغییرات تونال کافی ندارند.

۶.گرادیان (شیب رنگ یا تغییر تدریجی) باید طبیعی و غیر قابل پیش بینی و غیرخطی باشد. منظورم از آن چیست ؟ به آسمان آبی بالای سرتان نگاه کنید (اگر بیرون نشسته اید و این متن را می خوانید). آیا آن، شبیه آسمانی با یک گرادیان عالی است که کسی با خط کش از یک آبی تیره تا آبی روشن رنگ کرده است؟ نه، آن خیلی متفاوت تر از یک گرادیان خطی به نظر می رسد. به یک عکس سیاه و سفید انتخابی، نگاه کنید، آن را بزرگ کنید تا به کوچکترین اندازه نزدیک شوید. آیا یک طیف خطی سیاه بالای لبه ها، معمولاً در آسمان، یا پایین لبه ها، معمولاً سطح آب، می بینید ؟ این یک عکس بد سیاه و سفید است. در یک روش خلاق از ماسک های لومینانس(روشنایی) برای ایجاد یک گرادیان غیرقابل پیش بینی استفاده کنید یا از قوه ی تخیل تان استفاده کنید. روش ها و تکنیک های بیشتری را می توانم بیان کنم. اما بایستی برای تدریس خصوصی یا ورک شاپ ثبت نام کنید، اینجا نمی توانم همه چیز را بیان کنم.

خط آسمان نیویورک، عکس از Joel Tjintyelaar

۷. تیره ترین سیاه تنها بایستی در نواحی ای از عکس شما که هیچ جزئیاتی وجود ندارد و تقریباً قابل مشاهده نباشد، ارائه شود (تنها درصد کمی از کل عکس).
۸. تاریک ترین تون های غالب و قابل مشاهده معمولاً بایستی کمتر در ناحیه ۱ و بیشتر در ناحیه ۲ باشند.
۹. به طور مشابه برای روشنایی های زیاد هم استفاده می شود. روشن ترین سفیدها بایستی در نواحی ای از عکس شما که هیچ جزئیاتی وجود ندارد و تقریباً قابل مشاهده نباشد، ارائه شود (تنها درصد کمی از کل عکس).
۱۰. روشن ترین تون های غالب و قابل مشاهده معمولاً بایستی کمتر در ناحیه ۹ و بیشتر در ناحیه ۸ باشند.

• معیارهای ترکیب بندی
۱. در(عکاسی) معماری: برای داشتن یک پرسپکتیو چند نقطه ای تلاش می شود.
قانون های پرسپکتیو خطی بسیار مهمتر از قانونهای یک سوم یا نسبت طلایی است. برای اینکه آنها مستقیم موضوع اصلی را هدف قرار می دهند. به یاد داشته باشید که قانون های ترکیب بندی مانند قانون یک سوم و نسبت طلایی، بیشتر درباره ی استفاده از فضای اطراف، فضای میان اشیا و نسبت هایشان صحبت می کند و درباره ی خود موضوع کمتر یا اصلا چیزی گفته نمی شود. این قوانین بطور خاص به سوژه مورد نظر مربوط نیست. اینگونه قوانین متداول راباید به عنوان قوانین ثانویه درعکاسی معماری در نظر گرفت. قوانین پرسپکتیو خطی قوانین اصلی برای ترکیب بندی درعکاسی معماری هستند.
۲. در(عکاسی) معماری: با پردازش نهایی و همچنین نزدیک شدن به موضوع معماری، موضوع تان را زنده کنید. زاویه ای را بیابید که بعد سوم را به (عکس) اضافه می کند(خطوط قطری برجسته). این کار به پیدا کردن پرسپکتیو چند نقطه ای مربوط می شود مانند پرسپکتیو دو نقطه ای.
۳. درعکاسی منظره ها (landscapes ) برای دستیای به پرسپکتیو جوی در عکس می توانید از پردازش صحیح و دیافراگم و فوکوس و زمان نوردهی طولانی استفاده کنید. آیا واقعاً عمق میدان زیاد می خواهید؟ نمی دانم، قوانین پرسپکتیو جوی از دید من مهمتر از قانونهای یک سوم و نسبت طلایی، درعکاسی منظره ها هستند، اینها دوباره قانون های ثانویه هستند .
۴. اگر در یک عکس مربوط به عکاسی معماری، چندین سوژه وجود دارد، باید اشیا تکیه گاه هم، که دورتر از ناظر قرار دارند ترجیحاً پرسپکتیو جوی داشته باشند .

 

پرسپکتیو تک نقطه ای

پرسپکتیو دو نقطه ای با دو نقطه ی تلاقی در بیرون از کادر

 

• چند نکته دیگر :
باید عنوان این مقاله را به خاطر رتبه بندی گوگل ” برترین رموز و نکات عکاسی سیاه و سفید تاکنون ” می گذاشتم، اما من از عناوینی که صرفاً برای کسب کلیک های بیشتر انتخاب می شوند بیزارم.
عنوان کنونی چیزی بیش از آنچه هست را نشان نمی دهد و شاید همین هم خودش زیادی باشد و از آنجا که این نکات، موارد معمولی نیست که در اختیار شما قرار داشته باشد و من به جای جمع آوری اطلاعات عمومی منتشر شده در اینترنت، واقعا این موارد را از تجربه حرفه ای خودم ذکر کرده ام ، ” نکات پیشرفته ” نامیده شده است.
شما ممکن است متوجه شده باشید یا خواهید شد که من فی نفسه یک ساختار شکن هستم. متاسفم ولی نمی توانم جلوی این ویژگی خود را بگیرم . اما همیشه تلاشم براین بوده که چیزهایی را رها کنم و به جای آنها یک پیشنهاد شاید بهتری را عرضه کنم.
ممکن است در مورد آنچه در این مقاله نوشته ام، نظری داشته باشید. شاید با نظرات من مخالف باشید و این مقاله را در سطل آشغال بیاندازید شاید اصلا به آن توجهی نکنید، چون گفته های دیگران را قبول ندارید، همه ی اینها ایرادی ندارد، اما بدون ارائه پیشنهادهای جایگزین، انتقاد نکنید. رد کردن هر چیزی که دوست ندارید، به آن اعتقاد ندارید یا نمی توانید در مورد آن فکر کنید و جایگزینی پیشنهاد کنید خیلی راحت است. من اینجا نظرم را مطرح می کنم و بیشتر اوقات سایر قوانین را زیر پا می گذارم ولی همیشه سعی می کنم جایگزینی ارائه کنم.
تا به حال این روش برای من و بسیاری از دانشجویان و خوانندگان مقالاتم مفید بوده است. سعی دارم به این تفکر وفادار بمانم این شاید به این معنا باشد که یک چیزهایی را می دانم. در غیراین صورت باید نسبت به سایرین اظهار عجز کنم. در هر حال من آنها را دوست ندارم.

 

نویسنده : Joel Tjintjelaar
منبع: نشریه bwvision
مترجم: اعظم حشمتی
کارشناس فنی: ابراهیم باقرلو

پیشین
فرهنگ عکاسی در عکاسی از فرهنگ‌ها
پسین
مطالعه ای در تقویت دید و تربیت نگاه در عکاسی

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست