عنوان نمایشگاه:
وقتی نفس می کشی، یعنی هستی!
و این بودن یعنی اینکه تو به اکسیژن نیاز داری.
گاهی در باغ وجودت نقش باغبان داری و گاهی رهگذر
گاهی می بینی و قدم می زنی و گاهی حتی نمی بینندت و پایشان را درست بر روی تو …
باغ زندگی ما سرشار از میوه های رنگ رنگ است و گاهی هر انسانی شبیه میوه ای می شود و به رنگی رفتار می کند.
می خندد! دل می بندد! خسته می شود! پیر می شود! می شکند! طنازی می کند و بهانه می گیرد و …
درست مانند من و تو!
یادمان باشد ما امانت داریم.
یادمان باشد نیامده ایم که راه نفسی را ببندیم
یادمان باشد که بودن ما یک اتفاق و بودن دیگران هم در کنار ما یک تصادف نیست!
پس دوستشان بداریم و امانت داران خوبی باشیم که فردا کوه و دشت و دریا می پرسند و ما تنها در محکمه طبیعت چکیده های آلبالویی باغ وجود را بر دست داریم و هیچ.
بکوشیم تا در این باغ زندگی کنیم ولی آلبالویی نشویم.