1. خانه
  2. اخبار
  3. منیر سلطانی از متن و حاشیه گالری «نیکول» گفت بر سر تنها گالری عکاس جاودانه طبیعت و رویاهایش چه می‌آید؟

منیر سلطانی از متن و حاشیه گالری «نیکول» گفت بر سر تنها گالری عکاس جاودانه طبیعت و رویاهایش چه می‌آید؟

هنوز از ۱۷ بهمن ماه سال ۸۶ زمان زیادی نگذشته است. عکس‌های تولد ۷۳‌ سالگی‌ پیرمرد بر دیوارهای گالری بودند، روزی که پیکرش را در نگارخانه‌ای هم‌نام اسمش تشییع کردند. خیلی‌های در آن صبح سرد زمستانی در حالی که با عکاس جاودانه رنگ‌ها خداحافظی می‌کردند از آرزوها و برنامه‌هایشان برای نیکول فریدنی و عکس‌های تکرار نشدنی‌اش گفتند. آن روز هم از چاپ عکس‌های بر زمین مانده نیکول سخن رفت و هم وعده تاسیس مدرسه عکاسی «نیکول» خیلی‌ها را بر سر ذوق آورد،اما امروز حکایت به‌گونه‌ی دیگری است.

به گزارش خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، گالری «نیکول» آبان ماه سال ۸۳ فعالیت خود را با برپایی نمایشگاه‌های مختلف عکس آغاز و در طول چهار سال فعالیت مستمر نزدیک به شصت نمایشگاه را میزبانی کرد.

با درگذشت «نیکول فریدنی»، عکاس جاودانه طبیعت و رنگ‌ها این گالری برای مدتی تعطیل شد. اما بعدا با تلاش همسرش قرار بود با افزایش دو برابری فضای نمایشگاهی این مجموعه نسبت به گذشته، فعالیت‌های آن مجددا از آبان ماه سال ۸۸ از سر گرفته شود. این در حالی است که به دلیل فراهم نشدن شرایط مناسب برای گشایش این مجموعه، بازگشایی آن هربار به تاخیر افتاد.

منیر سلطانی همسر زنده‌یاد نیکول فریدنی در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، وضعیت فعلی گالری «نیکول» را با تمام حاشیه‌های آن در این دو سال اخیر شرح می‌دهد.

در بخش‌هایی از یادداشت همسر زنده‌یاد نیکول فریدنی آمده است:« بعد از مرگ نیکول حال و روز خوبی نداشتم. هفته‌های اول که نمی‌توانستم به گالری و خانه بازگردم و طوری شد که آن جا را ترک کردم و تصمیم گرفتم فعلا با خانواده‌ام زندگی کنم و گالری هم تعطیل شد.

البته تعطیلی گالری ربطی به افسردگی من نداشت، بلکه به دلیل مسائل حقوقی بود.امروز هم در شرایطی قرار گرفته‌ام که باید مسائل را حقیقتا بازگو کنم. سه دانگ خانه فعلی و محل گالری به اسم همسر قبلی نیکول – که ۳۴ سال است در کانادا زندگی می‌کند – است که یک هفته بعد از فوت نیکول وکیلشان با من تماس گرفتند که ایشان سه دانگ و اجاره این چند سال را می‌خواهند، من هم که حال و روز خوشی نداشتم گفتم وکیلم با شما تماس می‌گیرند.

وکیلم تماس گرفت ولی آنها به دادگاه شکایت کرده بودند که سه دانگ را می‌خواهند بفروشند و من هم به دلیل علاقه‌ی خاص و هزینه‌هایی که برای برپایی گالری کرده بودم،گفتم سهم آنها می‌خرم و این باعث شد تا دنبال وامی که در زمان حیات نیکول از وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی در خواست کرده بودم،باشم. به دلایلی این کار سه سال طول کشید، تا این‌که قبل از سال ۸۹ وام من حاضر شد، ولی چه وامی.!

این وام شرایطش عوض شده بود، وامی که من می‌خواستم در ازای گسترش گالری و راه‌اندازی مدرسه عکاسی و با شرایط ۱۲ درصد که ۵ درصدر آن را ارشاد پرداخت می‌کرد به مدت ۱۰ سال بود. اما این وام با شرایط ۵ ساله و ۱۸ درصد و فقط در ازای خرید مسکن یا تجهیزات پرداخت می‌شد و به تبع برای من وام سنگینی بود».

او در ادامه آورده است: «من این وام را برای گسترش گالری و تاسیس مدرسه عکاسی می‌خواستم. اگر مسکن می‌خواستم از بانک‌های خصوصی یا بانک مسکن وام می‌گرفتم،در حالی که این جا فقط خرید آن سه دانگ مطرح بود.

به هرحال از خیر وام هم گذشتم،چون می‌بایست تاجر باشم تا بتوانم اقساط چنین وامی را پرداخت کنم و اگر هم تاجر بودم که وام نمی‌گرفتم! برای همین به وکیلم اعلام کردم تا به وکیل آنها بگوید که هم خریدار هستم و هم فروشنده و یا این‌که به نفر سوم بفروشیم که البته هیچ خبری از آنها نشد تا در نهایت اخطاری برایم رسید و براساس آن متوجه شدم آنها سه دانگ سهم خود را یک‌سال پیش به شخص دیگری فروخته‌اند؛ کسی که آنجا را ندیده است؟!شاید هم دیده.

بعد از این‌که به دادگاه مراجعه کردم، وکیل جدید پرونده را مطالعه کرد و متوجه شدم در اخطاری که برای من آمده هنوز در پرونده نام خریدار قید نشده است و از آدرسی که شخص خریدار جدید داشت هم متوجه شدم که به کسی که وکالت محضری دارد – سه دانگ را به نام یکی از اقوام خود شاید هم همسر خود کرده و یا صلح عمری شده – و قیمت هم تعیین کرده بودند و فروخته شده بود. از آن جا متوجه شدم آن‌ها دنبال اجاره هم هستند، یعنی از وقتی همسرم فوت کرده از من اجاره می‌خواهند!»

مدیر گالری نیکول در این یادداشت ابراز عقیده کرده است:« من معنای قانون را نفهمیدم، زیرا بر اساس قانون من حق شُفعه دارم و اگر من نمی‌خریدم آنها با اخطار و اطلاع باید به شخص دیگری می‌فروختند، در حالی که هیچ‌کدام از این‌ها رخ نداده و نمی‌دانم با این آدم‌ها باید چه کار کرد؟

من در چه فکری بودم و چه کارهایی برای « پدر عکاسی معاصر ایران» می‌خواستم انجام دهم و آن‌ها در چه فکری بوده و هستند؟ »

همسر زنده‌یاد فریدنی در ادامه آورده است:« من بعد از دوسال و نیم به آن خانه بازگشته‌ام،زیرا امروز نگران سه دانگ خودم هستم. شکایت ندارم، چون امیدی به رسیدگی ندارم،… اما از این‌که امروز از نام «نیکول فریدنی » و حقش دفاع نکنم نمی‌گذرم. من به خوبی می‌دانم او با چه عشقی عکاسی کرد. امروز تمام راز لطیف و هنری نیکول نزد من نگهداری می‌شود و اگر توان این را داشته باشم که کتاب زندگی نیکول را به چاپ برسانم، تمام عکس‌ها و سرگذشتش را بازگو خواهم کرد و چند نسخه – کتاب مصور- را هم تقدیم آن‌ها می‌کنم تا قضاوت اشتباه نکنند و دیگران هم بدانند که نیکول خانواده‌اش را ترک نکرده بلکه عاشق آنها بود و هر سال به کانادا سفر می‌کرد».

سلطانی خطاب به خوانندگان این متن می‌نویسد:« بیشتر شما کسانی هستید که نیکول فریدنی و گالری نیکول را می‌شناسید.خودتان قضاوت کنید که دراین چند سال اخیر منیر سلطانی، همسر نیکول فریدنی برای او چه کارهایی کرد؟ تمام مطالب روزنامه‌های آن روزها را دارم. نمی‌خواهم بازشان کنم. اما این گزارشی از گالری نیکول برای تمام کسانی که در این دوسال و نیم با من تماس گرفتند و جویای بازگشایی گالری بودند و وقت برای نمایشگاه عکس می‌خواستند. فعلا در این شرایط به سر می‌برم، اما این نیز بگذرد…

من سعی خود را برای هنرمندی که دیگر در میان ما نیست می‌کنم تا روحش همیشه شاد باشد که هست. فقط می‌توانم بگویم خوشحالم از این‌ که آرشیو با ارزشمند یک چهره‌ی ماندگار به امانت به من سپرده شده است و امیدوارم بتوانم از آن استفاده‌ی صحیح بکنم و شاید هم آن را به یک موسسه و ارگانی که شایسته‌ی این آرشیو است،واگذار کنم.

به امید روزی که ما آدم‌های عادی قدر مسلم و واقعی تمام هنرمندان و هنردوستان را بدانیم. دوست داشتن «هنر» هم خودش یک هنر است که هرکسی این خصلت را ندارد. می‌دانم در حال حاضر به هر ارگان و سازمانی که مراجعه کنم، برای کمک و یاری هیچ جواب ردی نخواهم شنید.»

اما منیر سلطانی در دیداری حضوری درباره بخش‌هایی از این یادداشت به ایسنا، توضیح داد:«به توصیه دوستان و به خاطر نیکول می‌خواستم سه دانگ فضای گالری را بخرم که متاسفانه این اتفاقات به این شکل جلو رفت.همه چیز کمی پیچیده است و من هنوز سردرگم هستم. آن زمان با صداقت به خانواده نیکول اعلام کردم که می‌خواهم سه دانگ سهم آنها بخرم و به درخواستشان حتی کارشناس آوردم و ملک را قیمت‌گذاری کردم،تا اینکه برای مدتی خبری از آنها نشد و من هم شک کرده بودم. وقتی با وکیلم صحبت کردم او هم اظهار بی‌اطلاعی کرد.»

او ادامه داد:«برای پیگیری به دادگاه رفتم و متوجه احظاریه‌ای شدم که نشان می‌داد آنها سه دانگ خود را فروخته‌اند.البته نمی‌دانم چرا با تاخیر طولانی بعد از فروش این سه دانگ،احظاریه دادگاه به جای وکیلم برای من آمد؟ خیلی از وکلا معتقدند چون حق شفعه داشتم؛خانواده نیکول نمی‌توانستند ملک را بدون هماهنگی با من بفروشند.»

سلطانی که این روزها بر خلاف علاقه خود و تنها برای نگهداشتن گالری «نیکول» در این محل زندگی می‌کند اضافه کرد: «من شک کردم و بعد از پیگیری، اخطار آمد که خریدار این سه دانگ برای بررسی قابلیت تفکیک ملک در شهریور ماه سال جاری به اینجا می‌آید و باید در این محل حاضر باشم. در تاریخ بعدی هم گویا قرار است دادگاه اجاره با حضور همسر قبلی نیکول که سهم خود را به فرد دیگری فروخته است برگزار شود.البته اسم این خریدار در دادگاه نبود ،بلکه تنها در ثبت احوال قید شده بود.»

او در پایان عنوان کرد: «فکر نمی‌کردم تا این اندازه در حد نیکول نامردی شود.در حال حاضر هم این داستان را برای مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بازگو نکرده‌ام. آن زمان فقط بحث خرید این سه دنگ را مطرح کرده بودم و آنها هم گفتند که وام می‌دهیم که البته داستان وام بعد از سه سال دوندگی به اینجا رسید، به طوریکه من شرایط بازپرداخت آن را نداشتم. اما در نهایت امیدوارم که این داستان به خوبی و خوشی به سرانجام برسد و امیدوارم هر چه سریع‌تر به اهدافم برای راه‌اندازی بنیاد و گالری نیکول دست پیدا کنم.اگر امسال نشد ،در سال‌های آینده این کار را انجام خواهم داد هرچند خیلی‌ها هستند که نمی‌خواهند من به اهدافم برسم.»

پیشین
راه‌یافتگان به مسابقه عکاسی از تئاتر حضرت والا
پسین
نمایشگاه عکس علی زنجانی در گالری دی

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست