دقایقی بعد از عصر جمعه ، بیست و پنجم دی ماه سال ۱۳۸۸ بود که خبر درگذشت «بهمن جلالی» در جامعه عکاسی ایران پیچید.
خبر کوتاه بود و حامل یک اتفاق تلخ و ناگزیر! ولی تاثیرگذار در عکاسی ایران.
بی اغراق بهمن جلالی را می توان عکاسی دانست که دارای نظریه بود و تئوری فقدان را با وجود و درگذشتش به خوبی استدلال کرد.
عکاسی که دانش و فن و هنر و حرفه و رسانهگی عکس و عکاسی را به خوبی می شناخت و در بسیاری از عرصه های عکس و عکاسی خوش درخشید.
در این یادداشت قصد نداریم به تفصیل، به تاثیر نام او و تاثیرات شخصیتی او در شکلدهی «عکاسی معاصر ایران» بپردازیم، بلکه تنها هدفاز این صرفواژه تکریم نام و یاد او است که «عکاس بود و معلم عکاسی» و الگوهای موفقی در این دو و از این دو را برای «عکاسی ایران» به یادگار گذاشت.
هنوز متن ویدئوی مرحوم بهمن جلالی و صدای گرم و باورمند ایشان را در تفکیک و تاویل «عکاس به مثابهی عکاس و نه در جایگاه تعریفی هنر» در جستجویی ساده میتوان شنید و دلخوش بود به همین چند ثانیه نظریه ای که قوت قلب اهالی فکر و اندیشه و تامل است.
آنجا که میگوید: «…و اینکه ما عنوان می کنیم و به خودمون احیانا! خوشحالیم از اینکه لقب هنرمند عکاس را می دهیم. اگر از عکاسی صحبت می کنیم فکر می کنیم نیرویی داریم بهش اضافه می کنیم به عنوان هنرمند عکاس، هنر عکاسی؛ اجازه بدهید من از طرف خودم بگم: ما اگر بودنمون و اگر علاقهمون به این کار وجود داره، بیایید پیش خودمون فکر بکنیم و پیش خودمون قبول بکنیم که ما هستیم به خاطر اینکه عکاس ایم، چرا که خود عکاسی بسیار ورای یک هنره، بسیار پیچیده تر از قضیه هنره، بسیار وسعتش پیچیده تر از قضیه هنرِ و نیاندیشیم! به اینکه اگر به ما عکاس گفته بشه پس هنرمند نیستیم، نباشیم! عکاسیم و افتخار هم بکنیم به اینکه …»
دانشمند مجرّبی که در حوزه تئوریزه کردن عکاسی تعاریف اگر چه متفاوت، ولی واحد و اصیلی دارد که در مسیر آموزش و تربیت عکاسان ارایه کرده است، از خاطره عکاسی پس از ترور شخصیتی چون آیت الله مفتح و سیر جریان تولید کنابهای عکس اوایل دوران انقلاب و سالهای آغازین جنگ تحمیلی و …
عکاسی که در شاخصترین آثارتالیفی عکس و عکاسی همچون: عکاسان و عکاسی، عکاسی سیاه و سفید، پنج نگاه به خاک، خرمشهر، روزهای خون روزهای آتش، گنج پیدا، آبادان که میجنگد، حماسه مقاومت، بیگانه آشناو … ردّ نام او همچنان باقی مانده است.
شاید! معدودی شخص بهمن جلالی را از لابلای دود سیگارهایی که پشت در پشت هم آتش میکرد بشناسند، ولی نامیرایی شخصیتی چون «بهمن جلالی» از آرامش کلامی و اعتمادی که به دانسته ها و پاسخهایش داشت، از نگاه نافذی که پشت فریم ساده و سنتی عینکی که به چشم داشت، از بنا و محتوای سازه معماری موزه عکسخانه شهر که در سیر بیسلیقگی مدیران فرهنگی و ناسپاسی از مدیران متخصص و قهقرای این یکتای خاورمیانه که هر روز مهجورتر از گذشته می شود، از عکس پوستری که در روز تشییع او از نگاه «حرمت ناظری» چاپ و منتشر شد، از بسیاری از یادگارهای بیادماندنی و موثر بشود خلاصهتر معرفی کرد؛ اما یک روش دیگر را به شما پیشنهاد میکنم:
با جستجویی ساده عبارت «سایت کتاب عکس»/KetabeAks.ir را در موتور جستجوها پیدا کنید و در این سایت نام «بهمن جلالی» در کادر جستجو، قرار دهید و نتیجه را مشاهده کنید. بله! این نام ساده در بیش از یکصد عنوان اثر تالیفی در جامعه عکاسی ایران تاثیرگذار بوده است و با وجود اینکه این مرجع اطلاعاتی به عنوان «بانک تالیفات عکاسی ایران» هدفگزاری شده است، این آمار حکایت از یک حضور شگفتانگیز در طی عمر شصت و پنج ساله و فعالیت عکاسی این عکاس فقید و هنرمند ایرانی دارد.
بهمن جلالی ، گنج پیدای عکاسی ایران ، در طول دوره زندگیاش با معنا زندگی کرد و با تاثیر درک توفیق و امکان حضور، به معنای فقدان، تعریفی جامعتر و عینیتر بخشید.
«بهمن جلالی» همان است وقتی که بود برای جامعه عکاسان ایران، سرمایه بود و فقدان ناگزیر و غیرقابل جبران او هر روز خسارتی برای عکاسی ایران به شمار می رود.
روحش هر چه شادتر و روانش از رحمت الهی هر چه برخوردارتر باد.
مهدی سروری / مدیرمسئول رسانه پایگاه عکس چیلیک