یک عکاس که در سالهای پیروزی انقلاب درجهدار نیروی هوایی بوده از حضور پرشور پرسنل نیروی هوایی در ۱۹ بهمن ۵۷ در مدرسه علوی و شور و حال خاص آن روز در دیدار با امام میگوید.
محمود عبدالحسینی یکی از عکاسان قدیمی
۱۹ بهمن هر سال من را به یاد ۱۹بهمن ۵۷ میاندازد؛ در سال ۵۶ درجهدار وظیفه بودم و در ستاد نیروی هوایی ارتش در خیابان پیروزی خدمت میکردم. در آنجا به همراه چند تن از درجهداران و افسران وظیفه فعالیتهای انقلابی داشتیم.
درجهدار وظیفهای به نام حسن نوری، اهل ورامین که از بچههای انقلابی بوده و که در کارگزینی مشغول به کار بود نامهها و بخشنامههای مربوط به انقلاب و تظاهرات را کپی میگرفت و من آنها را در لباس خود جاسازی میکردم و به دفتر آیتالله طالقانی میرساندم.
یک روز بود ساواک طی نامهای از ارتش و تمامی کارکنان ادارات کشور درخواست کرده بود که پنجشنبه به نفع قانون اساسی تظاهرات کنند و من همان روز کپی این نامه را به دفتر آیتالله طالقانی رساندم، تا اینکه امام درخواست کردند سربازان پادگانها را رها کنند در آن زمان من به دفتر آیتالله طالقانی رفتم و از ایشان پرسیدم، من هم فرار کنم که گفتند نه، همین که با این مجموعه ارتباط دارید و اخبار مهم را به دفتر میرسانید، مؤثرتر است تا اینکه فرار کنید.
زمانی که امام به کشور آمدند در مراسم ورودشان حضور داشتم سپس طبق هماهنگی با بچههای انقلابی قرار شد که در ۱۹دی به اتفاق پرسنل نیروی هوایی در مدرسه علوی به دیدار امام برویم.
علیرغم اینکه در آن زمان درجهدار وظیفه بودم چون لباس خیلی مرتبی را که خودم تهیه کرده بودم میپوشیدم و از لباس ارتشی استفاده نمیکردم اکثر مردم فکر میکردند پرسنل کادر هستم و نوع نگاه آنها به من مثبت بود.
پنجشنبه ۱۹ بهمن ۵۷ یک بارونی بلند پوشیدم و از چهارراه آب سردار به طرف خیابان ایران و مدرسه علوی که امام خمینی«ره» در آن جا مستقر بود حرکت کردم سپس آرام آرام همه پرنسل نیروی هوایی در تقاطع خیابان ایران جمع شدیم و به طرف مدرسه علوی رفتیم؛ چون در روزهای قبل نیز به آن جا رفته بودم با حاج آقا شمس که در آن جا مستقر بودند آشنا شده بودم و وی به واسطه اینکه با لباس نیروی هوایی به آن جا میرفتم به بنده خیلی ابراز محبت میکرد، لذا در 19 بهمن یک بازوبند انتظامات و بلندگوی دستی به من داد؛ و در واقع در آن روز با لباس نیروی هوایی و بلندگو به انتظامات پرسنل تبدیل شده بودم.
همه پرسنل نیروی هوایی از درجهداران، همافران و افسران با یونیفورم در خیابان علوی به صف شده بودند و حتی عدهای از پرسنل نیز طبق هماهنگی که شده بود از شهرستانها برای دیدار با امام آمده بودند به غیر از آنها افراد دیگری نیز حضور داشتند.
به یاد دارم که یکی از فعالان انقلابی نیروی زمینی به نام جواد ملاحیدر نیز در آنجا بود؛ سپس من و پرسنل نیروی هوایی به صورت صف مرتب وارد مدرسه شدیم و من دائم با بلندگو اعلام میکردم مردم انقلابی خواهش میکنم که به هیچوجه از پرسنل نظامی عکس و فیلم نگیرید، چرا که ساواک و ضد اطلاعات ارتش برای ما دردسر ایجاد خواهند کرد و گرفتار میشویم.
آن روز مردمی که در حاشیه خیابان و پیادهرو بودند با شور و شعف و حس خاصی که از پیوستن ارتش به خود داشتند به ما مینگریستند.
وقتی وارد مدرسه شدیم یکی از افسران به عنوان افسر میدان، فرمان خبردار داد و قبل از ورود امام چند بار خبردار به طرف پنجره که امام (ره) در آنجا بودند را تمرین کردیم و به محض حضور امام در پشت پنجره همه به حالت خبردار ایستادیم و ادای احترام کردیم اما این بار همه حس و حال عجیبی داشتیم. فضا برای همه ما همراه با حالت اضطراب بود و دیدار امام تهییج درونی برای همه ما ایجاد کرده بود امام نیز دست خود را بالا برد و به ما پاسخ داد.
از این مراسم چند عکس توسط حسین پرتویی عکاس انقلاب گرفته شد که یکی از این عکسهای معروف در روزنامه کیهان چاپ شد و همان روز ازهاری گفت: این عکس مونتاژ است.
بعد از ادای احترام همه پرسنل دسته جمعی سرود «خمینی ای امام» را با صلابت و استواری خاصی خواندیم و وجه انقلابی این سرود کاملاً با عشق و شور خاصی که در صدای ما بود در فضای مدرسه طنینانداز شد.
بعد از رفتن امام با صف منظم از مدرسه علوی تا میدان بهارستان راهپیمایی کردیم؛ میخواستیم این راهپیمایی را ادامه بدهیم که سروان ملاحیدر اعلام کرد که ساواک به خیابانها ریخته است حتی از جلوی در کلانتری بهارستان هم حرکت کردیم سپس به سمت خیابان ایران رفتیم و متفرق شدیم. این حرکت صبح نقطه عطف درگیری شب در مرکز آموزش نیروی هوایی در خیابان دماوند شد.