در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب در میدان فردوسی مشغول عکاسی بودم در آن زمان من تازه کار عکاسی را شروع کرده بودم و جریانات انقلاب را با هیجان ثبت و تصویربرداری می کردم. در روز ۲۰ بهمن ماه در میدان فردوسی مشغول عکس برداری از مردمی بودم که توانسته بودند به پادگان ها نفوذ کنند و با چهره های مستتر و پوشانده شده مشغول خارج کردن اسلحه ها بودند، این صحنه ها برای من بسیار جالب بودم، در حین عکسبرداری ناگهان ضربه محکمی از پشت سر، مرا نقش بر زمین کرد، افتادن من همان و شکستن اولین دوربین حرفه ای ام همان. وقتی به پشت سر نگاه کردم مردی با حالتی جدی و عصبانی به من گفت: می خواهی این عکس را به ساواک تحویل بدهی، با نگاهی متعجبانه گفتم، نه باور کنید، این طور نیست، اصرار من که موثر نبود، اما با دردی که حس می کردم گفتم: بی انصاف اگر بر فرض اینطور هم باشد می گفتی من فیلم را می سوزاندم یا آن را به تو می دادم، نه اینکه دوربین مرا بشکنی.
https://chiilick.com/?p=101476