خبرگزاری فارس: مادر شهید «علیرضا برادران» گفت: زیباترین و تلخترین خاطرهای که از فرزندم باقی مانده است زمانی است که خداوند دو دختر به او عطا کرد. آن روز علیرضا مثل دوران کودکی دستش را دور گردنم انداخت و گفت: آیا این بچهها برایم باقی خواهد ماند؟
● گزارش تصویری مرتبط
——————————-
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، فرجام پروازها همیشه زیبایی ندارند چرا که اغلب برای رسیدن به کار دنیاست اما گاهی فرجام پروازها راه رسیدن به نقطه اوج و وصال است برای انسانهایی که همواره آرزوی شهادت داشتهاند.
۱۵ آذرماه سال ۱۳۸۴ خبر دردناکی منتشر میشود که در آن جمعی از خبرنگاران که عازم رزمایش عاشقان ولایت در چابهار بودند به شهادت میرسند، و در میانشان نیز همکاران خبرگزاری فارس «صادق نیلی» و «علیرضا برادران» یاران آسمانی ما شدند.
***
شهید «علیرضا برادران نجار» متولد سال ۱۳۵۵ تهران بود که 6 سال در خبرگزاری فارس مشغول به کار بود. در آستانه روز خبرنگار به همراه جمعی از مدیران و خبرنگاران خبرگزاری به دیدار خانواده این شهید در بزرگراه نواب رفتیم تا پای گفتوگو و خاطرات آنها از تنها پسرشان بنشینیم. فرزندی که حالا دیگر در میانشان نبوده اما دختر او «کوثر» تداعی کننده رفتار پدر برای آنهاست تا با نگاه معصومانهاش آبی بر آتش دلتنگیهایشان باشد.
*علیرضا در عین کوچکی رفتار بزرگی داشت
«کبری خسروجردی» مادر شهید «علیرضا برادران نجار» بیان داشت: علیرضا از همان کودکی بچه به خصوصی بود به شکلی که رفتار او با دیگران بسیار متفاوت بود و در عین حال که سن پایینی داشت کتاب احکام نوجوانان رااز کتابخانه مسجد گرفته بود و تمام مطالب آن را میخواند.
او در دوران دبیرستان فعالیتهای زیادی در بسیج داشت و سالی دو بار مسئولیت اعزام هم سن و سالان خود به اردوها را در بسیج بر عهده داشت.
علاقه علیرضا به عکاسی آنچنان بود که علیرغم آنکه میتوانست به خاطر کار پدرش، در بانک مشغول شود ولی این کار را نکرد.
اخلاق و رفتار علیرضا پس از اینکه ازدواج کرد به شکلی بود که همسرش بارها به من میگفت من تنها ۴ سال با علیرضا زندگی کردم اما احساس میکنم با او ۴۰ زندگی کردهام.
*اعتقاد زیادی به حق الناس داشت
گاهی شبها که به خانه ما میآمد وقتی میخواستم او را بدرقه کنم، مخالفت میکرد و همواره تأکید داشت صدایی بلند نشود که همسایهها ناراحت شوند. زیرا این خود نیز یک حق الناس میشود و اگر جایی برای میهمانی میرفتیم و نمیدانست درآمد آن فرد چگونه تأمین میشود خیلی سریع میگفت باید حتماً صدقه بدهیم.
آرزوی شهادت برای علیرضا از همان دوران دبیرستان مطرح بود و بارها به من میگفت ایکاش در همان زمان که شما من را در آغوش میگرفتی و در تظاهرات شرکت میکردید به شهادت میرسیدم.
تلخترین و زیباترین خاطرهای که از فرزندم در ذهنم مانده است به زمانی برمیگردد که شب ششم محرم سال ۸۲، ۲ دختر او به دنیا آمدند و علیرضا به منزل ما آمد و مثل دوران کودکی دستانش را دور گردنم انداخت و گفت آیا این بچهها برای من باقی خواهند ماند؟
*نامههای تنها فرزند شهید برادران برای پدرش
«کوثر» بعد از شهادت پدرش، برای پدر نامه مینویسد و با او حرف میزند و این تسکیندهنده نبود فرزندم است. او که الان ۹ ساله است، موفق شده در المپیاد ریاضی و علوم قبول بشود و در کنار آن موفقیتها، هر روز یک و نیم خط قرآن را حفظ میکند.
رفتار او با دیگران بسیار فرق داشت و احترام خاصی برای ما قائل بود. هنگامی که او ۱۵ سال داشت، یک شب قصد داشت با دوستهای خود برای بازی از منزل خارج شود اما من با رفتن او مخالفت کردم ولی با اصرار زیاد رفت و در حین بازی کردن چانه او در اثر برخورد با جدول شکافت و وقتی به منزل برگشت به من گفت شما راضی به رفتن من نبودی و به همین خاطر این اتفاق برای من افتاد.
او هنگامی که برای استخدام در نیروی هوایی به خاطر همین شکاف درصورتش قبول نشد بارها به من میگفت به خاطر رفتن به بازی آن هم درشرایطی که شما راضی نبودید من نتوانستم در سازمان هواپیمایی قبول بشوم.
*علیرضا از ۱۴ سالگی با مسجد مأنوس شد
«محمود برادران نجار»، پدر شهید علیرضا برادران نجار نیز در جمع دوستان و همکاران شهید فرزندش گفت: علیرضا احترام ویژهای برای من و مادرش قائل بود و از سن ۱۴ سالگی مسجد را انتخاب کرد و همین حضور مستمر او در مسجد باعث اطمینان ما به او شده بود، چراکه راه خوبی را انتخاب کرد.
علیرضا هنگامی که در دبیرستان درس میخواند یکروز به من گفت میخواهم با یکی از دوستانم به مدرسه بروم من نیز برای اطمینان بیشتر مسیری را انتخاب کرده و او را تعقیب کردم تا ببینم واقعاً به مدرسه میرود یا جایی دیگر؟ هنگامی که مسیر را پیمودم، وسط راه دیدم علیرضا من را دارد تعقیب میکند و به من گفت سلام بابا تو کجایی؟ و من غافلگیر شدم. این خاطره، خاطره شیرینی است که از علیرضا در ذهنم باقی مانده است.
انتهای پیام/ت