هیاهوی حضور بودن نمی گذارد تا تاثیر «هست» و «حیات» یک نام به شکلی صحیح و سلامت تعریف شود. گاه! زمان می برد تا بشود از نگاه، اندیشه، از مشی و کلام، از طرح و دست و قلم و اثر، از یاد، از بازی و نگاه یک فرد، آنچنان که بایسته و شایسته است، نام برد و تعریف کرد.
این را در بسیاری از شئون و مشاغل و حرفهها به خوبی میتوان دید و درک کرد.
تاثیر اثر بعد از زندگی خالق اثر بازنمایی و تعریفی دیگر دارد. این را اکنون که در آستانه بیستمین سالگرد فقدان «سید کاوه تقوی شیرازی» شناسنامهاش یا همان «کاوه گلستان» نام آشنای جامعه عکاسی ایران هستیم بهتر و ملموس تر درمییابیم.
از مجموعه عکس های دهه پنجاه او که نمی توان گذشت و یاد نکرد؛ همان مجموعه عکس های مشهور: روسپی، کارگر و مجنون؛ ولی کلام کدام عکاس ایرانی را می شناسید که اینقدر در صفحه و سایت، جان و ذهن و کلام و حافظهی عکاسان رد و بدل، ثبت و باز نشر شده و آشنا باشد؟
«من میخواهم صحنههایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشهدار کند و به خطر بیاندازد. میتوانی نگاه نکنی! میتوانی خاموش کنی! میتوانی هویت خود را پنهان کنی! مثل قاتلها! اما، نمیتوانی جلوی حقیقت را بگیری! هیچکس نمیتواند.»
واکاوی مفهومی و تاویلی همین چند واژه و تعبیر ذهن کاوه گلستان کافی است تا به هنر نویسندگی و ظرافت دید و موضوع یابی و سوژه شناسی ذهن او پی ببریم. او در کارگردانی و تصویربرداری و مستندسازی و نویسندگی و دیگر مهارت های زندگی پنجاه و چندسالهاش نیز همین گونه بود، آرام، مشاهدهگر، هوشمند، لحظه شناس و دقیق؛ و همین ویژگیها باعث شد تا امروز، او، بعد از بیست سال باشد و بماند و حتی شناختهتر شده باشد.
«کاوه گلستان» نماد جسارت مدبرانه عکاسی خبری است، عکاسی خبری که در زمرهی مهیجترین ژانرهای عکاسی است و البته پر خطرترین و سریع ترین و شاید! نیازمندترین به دانستهها، اطلاعات، آگاهی و تحلیل اخبار روز دنیای پر خبر امروز ما.
در هر صورت تفاوتها است میان اینکه حیات انسانی یک فرد با تمام بازی های معمول و مرسوم، محرّک بالا رفتن و دیده و شناخته شدن اثرش باشد، تا اینکه بعد از حیات وجودیاش، شاهد هر چه زنده تر بودن و زنده تر شدن و زنده تر زیستن یک اثر و خالقش باشیم، یک عکاس با عکس و یا عکس هایش در مجموعه تمام صحنه هایی که دیده، مواجهههایی که داشته، شاترهایی که شارژ شده و «چیلیک»هایی که کرده تا… عکس و اثری فاخر و غیرقابل حذف که توانسته ارایه کند.
صحبت از شخص کاوه گلستان نیست که ۱۷ تیر ۱۳۲۹ در آبادان متولد شد و ۱۳ فروردین ۱۳۸۲ در سلیمانیه عراق در حادثه انفجار مین کشته شد، بلکه صحبت از شخصیت حرفهای اوست که در فاصله بین سالهای دهه پنجاه تا اواخر عمر کوتاهش(سالهای دهه هفتاد و اوایل هشتاد) توانست سیری بالغ و سرعتی را در مسیر حضور حرفهاش بپیماید. این ادعا را در نتیجه جستوجوی نام کاوه گلستان در #سایت_کتاب_عکس به عنوان: #بانک_تالیفات_عکاسی_ایران به وضوح و آشکارا می توان دریافت و درک کرد.
آنجا که نتیجهی جستجوی نامش را در بیش از چهل عنوان تالیفی همچون: کتابهای عکس: «گلاب»، «قلمکار»، «شورش»، «غنچه ها در توفان» و … میتوان دید و داشت و ورق زد.
آری! شاید! بتوان ادعا کرد کاوه گلستان در ۵۳سال زندگیاش در دنیا آنقدر نبود که در ۲۰سال گذشته بواسطه دنیای تاثیرگذار عکس، صدا، کلام و اندیشهاش حاضر شده، و «هست» خود را بر تارک عکاسی ایران و نام عکاسان معاصر ایران به رخ می کشد.
مهدی سروری/ فروردین ماه ۱۴۰۲