سیدعباس میرهاشمی، دبیر انجمن عکاسان دفاع مقدس که یکی از عکاسان قدیمی جنگ به شمار میرود، در این گفتگو درباره اهداف برگزاری این دوسالانه و چگونگی شکلگیری آن صحبت میکند.
به عنوان نخستین پرسش، دوسالانه عکسی برای جهان اسلام یا نمایشگاهی از جهان اسلام؟
مسابقه بینالمللی عکس جهان اسلام.
به نظر شما، فرقی میان این دو واژه وجود ندارد؟ بسیاری معتقدند هنر را نمیتوان شاکلهبندی و در قالب مذهب و دین به مخاطب عرضه کرد.
بله، من هم با این موضوع که هنر را این گونه نگاه کنیم، موافق نیستم ولی وقتی هر موضوعی را حتی در هنر به صورت جزیی بنگریم و درباره آن حوزه به صورت تخصصی کار کنیم، طبیعتا همه اینها قابل بررسی است. به عنوان مثال، اگر ما در حوزه عکاسی موضوع بشریت را که یک حوزه عام است، موضوع دوسالانه قرار بدهیم، بسیار کلی است و نمیتوان با آن حرفهای برخورد کرد، اما در مورد جهان اسلام، نه.
به عقیده من، جهان اسلام موضوعی است که بجرات میتوان گفت تاکنون در حوزه عکاسی روی آن کار نشده یا کم کار شده و نیاز است این حوزه بررسی شود. تصور کردیم که بالاخره زمانی باید به این موضوع پرداخته شود و عکاسان جوامع اسلامی و عکاسان جوامع دیگر باید به این موضوع به دیده کارشناسانه و واقعبینانه نگاه کنند، پس به فکر برگزاری دوسالانهای با این مشخصات افتادیم.
با این موضوع موافقید که اکنون چهره جوامع اسلامی و بویژه ایران در مطبوعات غرب، چهرهای خلاف واقعیتهای موجود است؟
بله. اکنون تنها درصد اندکی از واقعیتهای فرهنگی کشورهای اسلامی از سوی رسانههای غربی به مخاطبان دیگر کشورها منتقل میشود. اگر مقایسهای داشته باشیم، به نسبت جمعیت جهان اسلام و از آن سو میزان تاثیرگذاری این موضوع روی موضوعاتی که جهان اسلام با آن دست به گریبان است، بخوبی درمییابیم که در حق این بخش ظلم زیادی شده است، ظلمی که بخشی از آن به عکاسانی برمیگردد که خواسته یا ناخواسته تصاویری غیرواقعی از جوامع اسلامی منتشر کردهاند.
قرار است برگزاری این دوسالانه نوعی مقابله باشد یا یک جور معرفی؟ هر کدام تعریفی جداگانه دارد؛ یعنی اگر ما میخواهیم دوسالانه عکس جهان اسلام بگذاریم، قرار است با نگاهی که اکنون از جوامع اسلامی در کشورهای دیگر جهان وجود دارد، مقابله کنیم یا خیر؟
نه، اصلا قصد مقابله نداریم. اگر آثار نمایشگاه را با دقت ببینید، متوجه خواهید شد که اصلا قصد مقابله نداشتیم؛ بلکه فقط قصد بیان حقیقتها را داشتیم و فقط خواستیم تصویری بسیار درست از جوامع اسلامی را به جهان عرضه کنیم.
وقتی پایهگذاری یک اتفاق را هنرمندان مسلمان به عهده بگیرند نگاه جهان به این رویداد نوع دیگری است و اگر همان رویداد را هنرمندان ایرانی پایهگذار باشند، نگاه متفاوتی به خود میگیرد. واقعا قرار است در انتهای این دوسالانه چه اتفاقی بیفتد؟ میخواهیم شروع کنند. یک اتفاق بینالمللی در مقابله با هر آنچه برداشت غلط دنیای غرب از مسلمان و ایران است، باشیم؟
خیلی راحت بگویم که همیشه با برگزاری مقطعی و غیرمستمر هر رویدادی که جریان را در پی خویش نداشته باشد، مخالفم؛ زیرا معتقدم این نوع نگاه که متاسفانه در مسائل فرهنگی نیز زیاد دیده میشود اگر ادامهدار نباشد، تاثیرگذار نیست.
من اکنون به عنوان دبیر این دوسالانه و یکی از پیشنهاددهندگان برگزاری آن میتوانم بصراحت بگویم که اصلا راهاندازی دوسالانه با این هدف بوده که مستمر باشد و ادامه پیدا کند و شاهد این مثال آن است که هنوز نمایشگاه دوسالانه اول افتتاح نشده بود که اعلام کردیم دوسالانه بعدی به چه شکل و شیوهای خواهد بود زیرا باز هم معتقدم که اگر این دوسالانه در همین نقطه شروع به پایان برسد حرفهای ناگفته و واقعیتهایی که از آنها سخن گفتم، ابتر میماند. نه. دوست داریم جریانی ایجاد شود و این جریان به سمتی پیش رود که به بیان واقعیات بینجامد.
با چنین تعریفی دنبال این بودید که جریان فکری را در مطبوعات جهان به سمتی پیش ببرید که جهان اسلام بخصوص ایران در اقلیت رسانهای قرار نگیرد. منظورم نوعی سیاهنمایی است که اکنون از سوی عکاسان در مقابله با مسائل جهان اسلام در عکسهایشان دیده میشود.
فکر کنم شما دنبال این هستید که ببینید ما میخواستیم الگو باشیم یا خیر، باید بگویم که اصلا به دنبال الگوسازی نبودیم، زیرا وقتی هدف آدم ایجاد یک الگو شد دیگر محدود به همان الگو میشویم و لاغیر. اما اگر کار خوب و حساب شده انجام شود، آن فعالیت به خودی خود الگو میشود.
دقیقا جریان رویداد به این سمت پیش میرود، با آنکه شما به نیت الگوسازی وارد نشدید، اما دیگران به آن به دیده یک الگو نگاه میکنند. ما این موضوع را در دیگر رویدادهای هنری و حتی غیرهنری که در کشورمان برگزار میشود و در جهان هم سروصدا میکند، میبینیم.
اما اگر ما به فکر برگزاری دوسالانهای با این تعریف میافتیم، تنها به این دلیل میتواند باشد که هنرمندان این حوزه هم ببینند که میتوان بدون سیاهنمایی در این حوزه کار کرد.
کمکاریهایی بوده که اکنون به گفته شما مفهوم عکس جهان اسلام دچار سیاهنمایی شده و کماکان علت آن پنهان مانده است. خیلی از رنگهای قشنگ در فرهنگ ما و جهان اسلام وجود دارد که اکنون پنهان مانده است؛ به عنوان مثال، متاسفانه مردمان بسیاری از کشورها هستند که اکنون ایران را به عنوان کشوری میشناسند که فقط کویر دارد، بافت روستایی و حتی فراتر از آن، زندگی مردمانش بسیار ابتدایی است.
خب حتما بر اساس این تفکر از نظر ایشان، ما هم باید همچون مردمان ۲۰۰ سال قبل زندگی کنیم. اما یک عکاس با نشان دادن تمام این زیباییها، بدون اغراق میتواند به جهان ثابت کند نگاه موجود نتیجه اتفاقهایی است که از سوی اربابان رسانه برای پیشبرد اهداف رسانهای رخ داده است.
این یک واقعیت است که اکنون سیاهنمایی ایران از سوی عکاسان در جوامع دیگر شهرت میآورد، از سویی میبینیم که عکاسان غیرمسلمان به دنبال این امر هستند و از آن غمانگیزتر آن است که این سیاهنمایی از سوی عکاسان داخلی پیگیری میشود. به نظر شما سیاهنمایی ایران واقعا شهرت میآورد؟ این تفاوت نگاه را چگونه میتوان در میان عکاسان هموطن از بین برد؟
افراد مختلف در حوزههای مختلف کار میکند… هنر، گرایشهای مختلفی دارد که هرکس بنا به شیوه کار خودش به خلق اثر میپردازد؛ اما این را نباید از یاد برد که همیشه افرادی هستند که به خاطر یک مشت دلار خیلی کارها میکنند، خیلی چیزها را میفروشند…
ببینید منظورم دقیقا آن است که چه عاملی باعث شده که مثلا یک عکاس ایرانی با خرج دولت ایران نمایشگاهی در سرسرای موزه لوور فرانسه برپا کند و در آن زن ایرانی را با بدترین و سیاهترین شکل به تصویر بکشد که وزیر فرهنگ آن کشور را هم به این نمایشگاه بکشاند… تصاویر چیده شده از زنانی سیاهپوش در حالی که چادر به خود پیچیدهاند، روی صورت خود رنده آهنی و یا اره نگه داشتهاند. این واقعیت کنونی زن ایرانی است؟
نه. این واقعیت نیست بلکه تحریف واقعیت است. مطمئنا این نگاه بدترین شیوه برای ارائه یک اثر هنری است. این عکاسان نگاه خودشان را به باور یک جامعه آنگونه بیان میکنند که دیگران میخواهند. از مسوولان هنری باید این سوال را کرد که چرا اجازه برپایی چنین نمایشگاهی داده میشود.
وقتی که هنرمند نگاهش به دست دیگران است، حالا شما انتظار دارید که وزیر فرهنگ فرانسه یا وزیر امورخارجه امریکا برای دیدن آثار سیاهنمایی شده از ایران به دست هنرمندان ایرانی به یک نمایشگاه هنری نرود یا حتی از آن حمایت نکند. طبیعتا ایشان باید از چنین رویدادهایی حمایت کنند حتی بسادگی میتوان دریافت که هدفشان استقبال از اینگونه نگاهها از سوی هنرمندان وطنی است.
نگاه تهاجمی آنها به فرهنگ و هویت ایرانی باعث میشود که در همین جا خیمه بزنند و از آنجا بهره ببرند. باید تفکر کرد که ایشان چقدر هزینه میکنند تا به این هدف برسند… طبیعی است وقتی ایشان میبینند که به آسانی و بدون پرداخت هیچ هزینهای میتوانند هنرمند را با کولهباری از آثار تحریف شده به کشور خود بکشانند دیگر جای هیچ گلایه نیست.
واقعا باید از خودمان سوال کنیم که چرا این اتفاق افتاده است؟ چرا عدهای از ما عکاسان، فرهنگ کشورمان را آنطور که باید نشناختیم و به این سادگی ارائه میکنیم؟
از سویی چون نام ایرانی را نیز یدک میکشیم طبیعتا برای مخالفان این فرهنگ جالبتر و قشنگتر است که هنرمندی ایرانی، به مخالف خوانی و یا بهتر بگویم سیاه نمایی میپردازد. باید کمی دراینباره نیز تامل کرد که چرا هنرمندی که بر آمده از این فرهنگ است، آن را نمیشناسند، باور ندارد و قبول ندارد، خوب وقتی این پازل به این شکل چیده میشود بهترین دلیل برای ضربه زدن به وجود میآید.
منظورتان از شناخت فرهنگ از سوی هنرمند، کاستیهای آموزشی است یا چیز دیگری…
متاسفانه در حوزه فرهنگ در حال حاضر فعالیتهایمان فعالیت خوبی نبوده است و باعث شده که کمی لنگان لنگان حرکت کنیم. دکتر شریعتی جمله قشنگی دارد که گفته است اگر فرهنگ دچار آسیب بشود با ۱۰ سال و ۱۰۰ سال قابل جبران نیست.
خب با این تعریف ببینید در حوزه فرهنگ، رفتارهای فرهنگی و کارهای فرهنگی به چه میزان نیازمند صرف وقت و انرژی هستیم تا کاستیهای موجود جبران شود. مطمئن باشید که اگر به فکر ترمیم این خلا‡ها نباشیم، زمان جبران تصاعدی بالا میرود. یعنی هر قدر که به فکر جبران کردن نباشیم، در آینده زمان زیادتری از ما میگیرد و شاید در بسیاری موارد غیر قابل جبران باشد.
تصویر زیبای جهان اسلام
اکنون در کشورهای غربی از فرهنگ جهان اسلام سیاهنمایی شده و حتی در این میان انتقاد ناجوانمردانهای از این فرهنگ شده است؛ اما با برگزاری رویدادهایی از این دست میتوان این نظر را عوض کرد.
جالب است بدانید وقتی به مهمانان خارجی این دوسالانه گفتیم که تنها با هزینه شخصی میتوانید برای بازدید این جشنواره به ایران بیایید، بسیاری از ایشان با میل و رغبت این دعوت را قبول کردند، چرا که اکنون در تمام دنیا میل شدیدی برای دانستن واقعیتهای جوامع اسلامی و بویژه ایران از سوی هنرمندان وجود دارد. با وجود این، همانطور که گفتم این امر نیازمند ارتباطات مستمر و دائمی است که باید در این حوزه رخ دهد.
مهدی نورعلیشاهی