1. خانه
  2. اخبار
  3. سایر خبرها
  4. سرانجام «بوی دهان گنجشک» کیارنگ علایی به اکبر عالمی رسید

سرانجام «بوی دهان گنجشک» کیارنگ علایی به اکبر عالمی رسید

فصل پایانی و سرانجام قطعه‌نگاری کتاب «بوی دهان گنجشک» به قلم کیارنگ علایی به عکاس فقید «اکبر عالمی» رسید.
به گزارش پایگاه عکس چیلیک ، کیارنگ علایی عکاس صاحب کلام خراسانی در تازه ترین اثر تالیفی و نگارشی خود کتابی با عنوان «بوی دهان گنجشک» را چاپ و منتشر کرد که در آن به شیوه‌ی پاره‌نگاری به تشریح شخصیت برخی نام‌ها مشغول شده و با تسلطی که به وسعت واژه‌ها دارد، لطافت‌های درونگرایانه برخی اسامی را نمود داده است.
علایی در این کتاب پس از یادداشتی در مقدمه نویسنده، در بخش‌های مختلفی چون: مونس آقا، گوهر، لاوی، زایر آتیه، صدیقه، چنگیز، شکوه قاسم نیا، ننه رضا، شوقی، آقای احمدی، سارا، بشیر، ننه زکیه، نصرت، فدی، ننه خامس، سلطنت، دکتر عجب‌شیری، امان، یعقوب، محمدعلی، دکتر غدیر، دایی احمد، ولد، حسین داستان‌نما، کامران رحمتیان و اکبر عالمی متمرکز شده است.
نویسنده در نهایت با تبحّر و مسلّط به تعبیر حسّ شخصیت‌پردازانه و تاویل معنای رفتاری نام‌ها به عنوان آشنایی چون «اکبر عالمی» رسیده و در ذهن خواننده، بواسطه‌ی پرورش نمادهای کلامی و ادبیات اکبر عالمی ،چنان تصویری از این هنرمند فقید ساخته و پرداخته می‌کند که مخاطب غریب را تا مرز آشنایی با این مرحوم پیش می‌برد.

سرانجام «بوی دهان گنجشک» کیارنگ علایی به اکبر عالمی رسید

نگارنده «بوی دهان گنجشک» با بکارگیری واژه‌هایی تصویرگر در بخش_بخش کتاب، سرانجام «بوی دهان گنجشک» را صرف جذابیت های کلامی و رفتاری اکبر عالمی کرده و در سناریویی جادویی پیرامون کاریزمای شخصیتی و جذابیت‌های شخصی استاد اکبر عالمی، آورده است:
«در روزگاری که معلمی، مزد مادّی درخوری ندارد و مزد معنوی آن نیز در سایه بخل‌ها، تنگ‌نظری‌ها و اختلاف سلیقه‌ها گم شده است، اکبر عالمی یک معلم راستین بود. بازمانده از نسلی نادر که تجربه و دانش را توأمان با هم ممزوج کرده و تنها چیزی که اشتیاق سرکش آن نسل از معلمان را آرام می‌کرد، سخاوت بخشش اطلاعات بود.
پشت آن چشم‌های سبز، هوشی شگفت جاری بود، که در فاصله پله‌های فرسوده ساختمانی دو طبقه در خیابان پارسا (علی اکبری) تهران، چون کشیشی به وقت اعتراف بنده، ته ذهن و دلت را پالایش می کرد. از همان پله‌ها بود که عاشق‌مان کرد، از همان سی و سه پله‌ای که ما را چون سی و سه پل الله‌وردی‌خان به “چهارباغ” استاد متصل می‌کرد تا به کلاس چهار ساعته او برسیم. درنگی بعد اکبر عالمی با آپارات شانزده میلیمتری “ایکی” هفت کیلویی ژاپنی و چند حلقه فیلم زیر دوشش بالا می‌آمد، نورهای کلاس گرفته می‌شد و فیلم خش‌داری که معلوم بود ده‌ها بار درباره استفاده از فیلترها، نوع میزانسن‌ها و چرایی برش خوردن پلان‌ها در تایمینگ مشخص در آن، برای بچه‌های نسل‌های مختلف سخن گفته، به روی دیوارِ بدون پرده کلاس می‌رفت. در آن تاریکی محض است هیچ چیز نبود جز صدای استاد که کلمات را با چنان دقت و وسواسی ادا می‌کرد که گویی جلوی دوربین مهم‌ترین رویداد تلویزیونی دنیا نشسته است. وسط درس گفتارها، طنز‌های کلامی به جهت زدودن خستگی شاگردان نیز بود که روحیه کلاس را تجدید می کرد.
پاییز سال هفتاد و شش کلاس ما تمام شد! من نه ضبط صوت داشتم و نه موبایل، این بود که پاییز‌های بعد، بی‌وقفه پشت درِ کلاس‌هایی می‌ایستادم که آقای عالمی در آن‌ها سخن می‌گفت، صدای بدون تصویر او را می‌شنیدم، دیگر به محتوای گفته‌های او توجهی نمی‌کردم و فقط مسحور آن صدا بودم. صدایی که از جایی دیگر می‌آمد؛ جایی ورای اوراق درس و مشق و علم رسمی و تفسیر و تحلیل. آقای عالمی که دستم را خوانده بود، یک‌بار دعوتم کرد جلوی در ورودی دانشگاه تربیت مدرس و تاکید کرد “ساعت پنج عصر آنجا باشم”! چند دقیقه به پنج مانده بود که آقای عالمی آمد، نشستیم روی بلوکه‌های کنار بزرگراه، و بعد از من خواست غروب خورشید را که درست پشت پل گیشا اتفاق می‌افتاد، با هم تماشا کنیم بی هیچ سخنی. بعد غروب پیاده برگشتم خانه و در تمام راه به این فکر کردم که تماشای غروب، بهترین هدیه از استاد بود.
کار مهم او فقط آموزش سینما، علم لابراتوار، رنگ و نور نبود، او تولید معرفت می‌کرد، از جمله این‌ که بارها در کلاس‌هایش می‌گفت:
پشت سر هیچکس سخنی نگویید، سخن گفتن پشت سر آدم‌ها و معایب آن‌ها را آگراندیسمان کردن فقط معنایش این است که حال شما اصلاً خوب نیست».

کتاب «بوی دهان گنجشک» به قلم کیارنگ علایی در ۱۶۴ صفحه در انتشارات آهنگ قلم به چاپ رسیده و نویسنده بسیار با مهارت به انتخاب عناوین و بخش بندی و تعبیر حسّ و تاویل معنای شخصیت شناسی ایشان پرداخته است.

منبع: پایگاه عکس چیلیک
پیشین
نمایشگاه عکس «زن، اقلیم، پوشش محلی» در فرانسه برگزار شد
پسین
گفت‌وگو با «اد کاشی» عکاس شرایط سخت و چالش برانگیز

به تازگي منتشر شده

۲ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

  • محمدحسن محمدی
    ۲۵ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۵۱

    انشالله موفقیت های روزافزون برای آقای کیارنگ علایی

    پاسخ
  • مهدی کرمی
    ۰۲ مهر ۱۴۰۱ ۱۲:۰۴

    متاسفانه نثر ضعیف است و آن تعابیر مثلا شاعرانه و ملکوتی هم کار را خراب تر کرده است(این مشکلی بود که در نوجوانی داشتم، کلمات و عبارت های نامانوس و به غایت چرند را به زور به هم می چسباندم تا “متن شاعرانه” بنویسم).
    از نظر من نویسندگی یعنی توانایی “گزارش روشن، دقیق و جذاب موقعیت ها و آدم ها”. چه این موقعیت(ها) واقعی باشند چه خیالی (مثلا علمی تخیلی) چه چیزی بین این دو.
    تا این “گزارش” را جدی نگیرید، متن هایتان در نهایت شبیه مقدمه این کتاب یا بخش هایی که این جا ذکر شده یا متن های چیپ دوران نوجوانی من خواهد شد.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست