1. خانه
  2. اخبار
  3. اخبار ویژه
  4. یادداشت: اگر حواسم نباشد… به راحتی گم می شوم

یادداشت: اگر حواسم نباشد… به راحتی گم می شوم

چهل سال از تاسیس رشته عکاسی در دانشگاه گذشت و برخی دانشجویان این چهل سال در ظرف ماه‌های اخیر کانالی راه اندازی کردند تا گرامی بدارند این فرصت غنیمت را.
خدایش رحمت کناد استاد فقید هادی شفائیه را (و رضوان حق جایگاهروح و روانش) که نامش قرین سعی نهال‌گذاری این رشته در دانشگاه تهران است.
برخی از دانشجویان دی‌روز و اساتید امروز و استادهای دی‌روزترهااا متولی این دورهمی خاطره انگیز بودند و جشنی گرفتند که هم‌زمان با افتتاحیه «هفتمین سالانه عکس دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران»، «چهلمین سالگرد تاسیس رشته عکاسی در دانشگاه تهران» را نیز گرامی بدارند.
اما گاه! بعضی از همانان که همه وسعت بی‌انتهای دنیا را از پشت ویزور دوربین عکاسی‌شان در یک «چیلیک/Chiilick» چند در چند میلی‌متری می‌توانند ببینند و ثبت کنند، اینقدر گرفتار خودند که هیچ دیگری را جز در محدوده‌ی نگاه، تعریف، اراده، توان و خواست خود مقدم نمی‌بینند و ثبت نام نمی‌کنند.

عکس گروهی هفتمین سالانه‌ی عکس دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران
این اتفاق مبارک بدون تردید برای دانشجویان رشته عکاسی دانشگاه تهران مبارک است؛ ولی چرا نمی تواند برای پیاده راه خیابان ۱۶ آذر و سایه‌سار چناران این پیاده راه و خیابان انقلاب و کمی آن‌طرف‌تر از محل وقوع این رویداد مبارک باشد و مبارک تلقی شود؟
پرداختن به پاسخ این پرسش شاید! بی‌نیاز از انسان هایی باشد که مدام در حال بیزنس خوش‌نامی و منافع‌ فردی و گروهی‌اند؛ ولی هرچه باشد آدمی می‌طلبد که بیرون از عصر روز دوم دی ماه سال ۱۴۰۲ را می‌ببیند و رصد می‌کند. رصدی که می‌تواند محدوده‌ی مبارکی این قبیل جشن ها و دورهمی ها را وسعت بخشد و اسباب تکثیر زیبایی‌ها شود…
بگذریم!
ساعت ۲۲:۳۲ دقیقه دوم دی ۱۴۰۲ است و متن یادداشت نسرین ترابی/ «دانش آموخته عکاسی دانشگاه تهران و کارشناس و محقق و پژوهشگر تاریخ عکاسی» به گوشی‌ام می‌رسد.
قلم تصویرگری دارد
حس می کنم یادداشت های او برای انتشار و مرور و مانایی در ذهن و روان جامعه عکاسی ایران و مخاطبین رسانه #پایگاه_عکس_چیلیک در جای‌جای کشور مبارک باشد.
او که روزی از جمله دانشجویان رشته عکاسی دانشگاه تهران بود و امروز در انبوه جمعیت دانشجویان این دانشگاه، آمد، و رفت.
 متن ادامه به قلم او است:

سلام/ وقت بخیر
امروز بعد از سالها رفتم دانشکده. درخت ها خیلی قد کشیده بودند. فضاهای بی محاسبه ای اضافه شده بود.
نمایشگاه در طبقه دوم ساختمان معماری کنار سلف بود. فضای آدم‌ها خیلی متفاوت بود، اما ستون‌ها و راهروی طولانی و رنگ پنجره های ساختمان اداری مثل قبل بود. پله‌ ها و بناها اندازه ما تغییر نکرده بودند.
جلوی ساختمان تجسمی یک فضای قدیمی با پله ها و گیشه‌های قدیمی بود. قبلا! ندیده بودم اما بود. هیچوقت فرصت نکرده بودم از سر راحتی و آرامش یروم آنجا و در فضای میان گیاهان و سنگها خنکای آن را تجربه کنم.
در سالن نگارخانه انگار آخرین نفری بودم که رسیدم و مراسم شروع شده بود.
نگاه‌های آشنا از پشت پرده زمان آلارم می دادند. تو مرا می شناسی! اما مهی عمیق فاصله می‌داد.
مغزم خیلی چیزها را ثبت نکرده بود. جای چیزی خالی بود.
عکاسی خوانده ‌های مغرور و درون‎‌گرا به فضای بسته امروز جایی قدیمی با بوی اکنون آمده بودند.
عشیره ای‌گرایی یک پلتفرم برای آنان که توانسته بودند به تراموای در حال عبور زمان چنگ بزنند ایجاد کرده بود.
هم خون‌ها، هم را هنوز می‌دیدند. برنامه می‌ساختند. نق می‌زدند. هوای هم را داشتند.
زبان مرموزی دارند که نمی فهمم.
پشت پیری و گذشت زمان پنهان شده بودم. من هم با خودم تنها رفته بودم و مواظب بودم از خودم خیلی فاصله نگیرم.

مطمئن بودم اگر حواسم نباشد -به راحتی- گم می‌شوم؛ در این حفره مرموز سالمندی و در این برش عرضی از طول تاریخ، در این مکان می‌توان و می‌شود گم شد.
پشت ساختمان‌ها نرسیده به نرده هایی با رنگ سبز تیره اسباب های گذشته را انبار کرده بودند صندلی ها میزها و کولرهای بی مصرف.
پرسیدم آقای سروری کجاست؟
گفتند آنجا … و کسی که سروری بود خودش نبود.
او را نمی شناختم؛ اشتباهی بود.
به آدم‌های جدید نگاه نمی‌کردم.
بین زمان‌های مختلف با چهره‌های تغییر کرده و چشمان آشنا گیج تر بودم.
برگشتم
خانه آشناتر بود
از غربت و فاصله خسته بودم …

نسرین ترابی/ دوم دی ماه ۱۴۰۲

منبع: پایگاه عکس چیلیک
پیشین
بیانیه هیات داوران مسابقه سالانه عکاسی زیر آب «دلفین طلایی»
پسین
برگزیدگان مسابقه عکاسی زیر آب «دلفین طلایی» معرفی شد

به تازگي منتشر شده

۱ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

  • سلام عکس و خبری دیدم از ….
    دانشجویان رشته عکاسی دانشگاه تهران
    هنر و هنرمند جایگاه بالای دارد و لازمه آن شناخت واقعی هنر است که از معرفت الهی سرچشمه می گیرد و باید در اعمال و رفتار ما انسانها جلوه نمایی کند …..
    اما در این عکس متاسفانه چند نفری دیده می شوند که از هنر ظاهر آن را کسب کرده اند ….
    چه خوب اساتید ما گفتند درخت هر چه پر بار ترباشد سر به زیر تر می شود
    موفق باشید

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست