1. خانه
  2. اخبار
  3. اخبار ویژه
  4. آنچه «بهزاد حاتم» از «پیوند ارزش‌ها» در «عکاشی» نوشت

آنچه «بهزاد حاتم» از «پیوند ارزش‌ها» در «عکاشی» نوشت

آنچه «بهزاد حاتم» طراح، گرافیست و نقاش ایرانی با عنوان «پیوند ارزش‌ها» در مقدمه کتاب «عکاشی» نوشت، دارای چه محتوا و اشارات نظری بود که بسیاری تاکید بر مرور آن کردند.
کتاب عکس و نقاشی «عکاشی» طی هفته گذشته به عنوان تازه‌ترین اثر چاپی جامعه عکاسی ایران در «حیات نظر» رونمایی و سپس در #سایت_کتاب_عکس به عنوان: بانک تالیفات عکاسی ایران معرفی شد و هر سه سخنران مراسم، ضمن تقدیر از بهزاد حاتم، بر مرور این یادداشت تاکید کردند. متنی که با مرور تاریخ هنر، بررسی، رصد و ارزیابی چندین نمونه از همگرایی ها و همکاری های میان هنرمندان به ارزش آفرینی های تازه‌ای پرداخت که دستاورد این قرینگی همگون، آفریده‌ی مبارکی است که در نگاه نخست به استقلال اثر و بازآفرینی مکمل اشاره دارد و در نگاهی کامل‌تر به تعریفی جدید در خلق هویت اثر می‌پردازد که از استقلال نخستین جدا نشده و هم‌زمان به هویت نوین هنری دست یافته و پیوندی میان دو ارزش را رقم می‌زند.
دفتر رسانه پایگاه عکس چیلیک ضمن مراتب سپاس از همکاری محمودرضا بهمن پور مدیریت نشر نظر، با وجود تاکید اهل فن بر مرور این متن، یادداشت بهزاد حاتم را در ادامه ارایه می‌کند تا «پیوند ارزش ها» را از منظر نگاه این هنرمند ایرانی و دانش آموخته دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مرور کنیم.
—————————————————————————————————————————–
بهزاد حاتم/ عکس از محمودرضا بهمن پور/ آتلیه نشر نظرنتونو (Nettuno) نام اتومبیلی‌ست که کارخانه‌ی ایتالیایی مازراتی در سال ۲۰۲۱ به دوستداران اتومبیل‌های ویژه پیشکش کرده است؛ یک موتور شش سیلندر با نیروی ۶۳۰ اسب در بدنه‌ای که گذرانی هزاران ساعته در تونل باد کوژ و کاوهایش را پدید آورده است. نام رنگ‌هایش را گویی یک شاعر سروده است: سپید دلاور، آبی بی‌کران، سیاه پرسش برانگیز، خاکستری رازآلود، زرد هوشمند و سرخ پیروز.

برای رونمایی این فرآورده‌ی فناوری نوین یک فیلم کوتاه ساخته شده. گمان می‌کنید در این فیلم دو دقیقه‌ای که در کارخانه‌ی مازراتی می‌گذرد چه می‌بینید؟ تنها در دم‌های پایانی آن یک سپید دلاور را می‌توان دید. آنچه در سراسر فیلم دیده می‌شود یک گروه هشت نفره‌ی رقصنده ا‌ست که با یک موسیقی زیبا در یک طراحی رقص مدرن مازراتی را یادآور می‌شوند؛ بدنه اش را و درهایش را که چون بال رو به آسمان گشوده می‌شوند و موتور پیچیده‌اش را که از هزار پاره‌ی به هم پیوسته پدید آمده است.
مجله‌ی وگ ایتالیا تهیه کننده‌ی فیلم است و برای ساختن آن یک طراح رقص و گروهش، یک آهنگساز، یک طراح لباس، یک کارگردان و نیروهایی دیگر را به کار گرفته است. آنچه برای آشنا شدن با نتونو می‌بینیم یک آفریده‌ی هنری زیباست بر آمده از کنار هم کار کردن هنرمندان.
این در همان سرزمینی‌ست که پنج سده پیشتر در آن ونوس آرمیده؛ این نخستین تابلوی بزرگ از یک زن برهنه‌ی آرمیده که مادر تباری از تابلوهایی‌ست که سده پشت سده تا روزگار ما آفریده شده، از همکاری جورجونه و تیسین پدید آمد.
گفتگویی که میان هنرمندان در می‌گیرد همیشه و همیشه بسیار فریبنده است و همواره زاینده. پیکاسو و براک میان سال‌های ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴ هر روز به آتلیه‌ی هم می‌رفتند و کار و پیشرفت یکدیگر را دنبال می‌کردند. آن دو هرگز با هم کاری نکردند ولی از میان این گفتگوی آنان بود که زبانی به نام کوبیسم آفریده شد که تنها شیوه‌ی هنری مدرنی‌ست که از نوآوری هم‌زمان دو هنرمند که با هم در گفتگو بودند پدید آمده است.

جنگ جهانی نخست که براک را راهی جبهه کرد و برای همیشه آن دو را از یکدیگر دور کرد، همان چیزی بود که در رودررویی با آن جنبش دادا زاده شد. کارهای هنرمندان دادا هر یک امضای آفریننده‌ی خود را داشت ولی فرآورده‌ی گونه‌ای نگاه و اندیشه‌ی به هم نزدیک شده و از هم وام گرفته بود. در شعرها و کارهای هنری و نمایش‌های هر یک از هنرمندان دادا رد پای دیگری را هم می‌توان یافت. ما در ایران چیزی همانند آن را در جنبش خروس جنگی داشتیم. اینان نیز مانند هنرمندان دادا در تلاش برای پشت پا زدن به ارزش‌های جا افتاده‌ای بودند که به چشمشان نادرست یا کهنه می‌آمد و در پی ساختن چیزی تازه در برابرش بودند. این گونه جنبش‌ها که از با هم کار کردن و با هم دیدن و با هم اندیشیدن هنرمندان پدید می‌آید زهدان بسیار چیزهاست که از پی آن می‌آید.

هر دیدار یا پیوندی که هنرمندان با هم دارند، آنگاه که کاری هم با یک‌دیگر نمی‌آفرینند، خود به تنهایی چیزی پر کشش است. دیدن عکسی که بهمن محصص را در خانه‌ی نیما یوشیج نشان می‌دهد همه‌ی ما را خوش می‌آید. دیدن بیژن الهی و علی گلستانه در یک عکس چه دلپذیر است. هنوز عکس‌های استودیو۵۴، کلوبی افسانه‌ای که تنها از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۰ در نیویورک کار می‌کرد و پاتوغ بسیاری از هنرمندان از زمینه‌های گوناگون شده بود، دیده می‌شود و دیده می‌شود؛ اندی وارهول در کنار لایزا مینه‌لی، میخائیل باریشنیکوف با بیانکا و میک جگر، ترومن کاپوت و پالوما پیکاسو همراه با دبی هری و جری هال، کیت ریچاردز و جیمز براون در کنار جان بلوشی، وودی آلن در کنار مایکل جکسون. و از این هم دل‌انگیزتر آنگاه که هنرمندی را از دریچه‌ی دوربین هنرمندی دیگر می‌بینیم؛ عکسی از دیوید هاکنی که اندی وارهول گرفته است یا عکسی از جسپر جونز که چاک کلوز گرفته است. و باز هم دل‌پذیرتر آنگاه که هنرمندی پرتره‌ی هنرمندی دیگر را می‌کشد؛ پل گوگن که ونسان ون‌گوگ را، که دارد گل‌های آفتاب‌گردان را نقاشی می‌کند، کشیده است یا پرتره‌ای از دیوید هاکنی که لوسین فروید نقاشی کرده است.

بهزاد حاتم/ عکس از محمودرضا بهمن پور/ آتلیه نشر نظر

بهزاد حاتم/ عکس از محمودرضا بهمن پور/ آتلیه نشر نظر

در روزگار نو نیز نمونه‌های شناخته شده‌ای داریم از هنرمندانی که به گونه‌ی جورجونه و تیسین در کنار هم آفریده‌اند، در همکاری‌هایی که دست‌کم از بیرون مانند روزگار دیرین نمی‌نماید که یکی استاد بود و دیگری دستیار. از کارهایی آفریده شده در همکاری‌هایی گذرا چون بوم‌هایی که اندی وارهول و ژان میشل باسکیا هر دو رویش کشیده‌اند و هر بخش آن به روشنی کار یکی از آنان است، تا هنرمندانی که آفریده‌هایشان زیر نام هر دو شناخته می‌شود و نمی‌توان در آفریده‌هایشان مرزی میان کار این و آن دیگری دید، کریستو و ژان کلود، گیلبرت و جورج، جیک و داینس چپمن، المگرین و درگست.
و چیزی پرکشش‌تر از این ها هم هست. آنگاه که در هنرمندی انگیزه‌ای پدید می‌آید که در کار هنرمندی دیگر دست ببرد و بر آن چیزی بیفزاید یا آن را سرآغاز آفرینش کار خود بکند.
افزودن چیزی بر کار هنری دیگری رویه‌های گوناگون دارد؛ گفتگو، ستایش، هم‌دلی و هم‌آوایی، شوخی، وام‌گیری برای آفرینشی تازه… کاری‌ست مانند آنچه ما در آشناترین بخش فرهنگ خودمان؛ شعر، می‌شناسیم، چیزی که خوشامدگویی (استقبال) دانسته می‌شود. این افزودن همواره، آنگاه که چون سبیل مونالیزا به شوخی‌ می‌ماند نیز، باری تازه، ارزشی تازه، افسانه‌ای تازه، نگاهی تازه، گفتگویی تازه و شاید پرسشی تازه به همراه می‌آورد و بستری می‌شود برای باز و بیشتر اندیشیدن به یک آفریده‌ی هنری، دست کم به باز و بیشتر چشم دوختن بر آن.
یا گوش سپردن بر آن، چون آنجا که یوهانس برامس به آفریده‌ای از نیکولو پاگانینی خوشامد گفت و روی مایه‌ای (theme) از آن چند واریاسیون سرود. این سروده‌ی پاگانینی مایه‌ی کار بسیاری از آهنگسازان دیگر نیز شد، پرآوازه‌ترینش یک راپسودی از سرگئی راخمانینف است و پس از او ده‌ها آهنگساز، تا امروز.
در روزگار ما، فیلیپ گلس سه سنفونی خود را روی موسیقی دیوید بووی سروده است. سه آلبوم بووی که در هر سه برایان اینو نیز در سرودن آهنگ‌هایی با او همکاری کرده بود؛ لو (Low) و هیروز (Heroes) هر دو ساخته‌ی ۱۹۷۷ و لاجر (Lodger) ساخته‌ی ۱۹۷۹ مایه‌ی آفرینش سنفونی‌های شماره‌ی یک (۱۹۹۲)، شماره‌ی چهار (۱۹۹۶) و شماره‌ی دوازده (۲۰۱۹) فیلیپ گلس شدند.
و آن‌گاه که هنرمندی روی عکسی نقاشی می‌کند.
گمان می‌کنم پرآوازه‌ترین عکسی که رویش نقاشی شده «ویولن انگر» من ری باشد، یک ایکون. می‌دانیم که نواختن ویولن سرگرمی دوست داشتنی ژان دومینیک انگر نقاش فرانسوی سده‌ی نوزدهم بود، تا آنجا که «ویولن انگر» نزد فرانسوی زبانان برابر «سرگرمی دوست داشتنی»ست. من ری هنرمند آمریکایی که بیشتر زندگی‌اش را در پاریس گذراند و در نیمه‌ی نخست سده‌ی بیستم در کنار هنرمندان دادا، نیز سورآلیست‌ها کار‌ می‌کرد، آفریننده‌ای چند سویه بود که خود را پیش از هرچه نقاش می‌دانست ولی آنچه از او بیشتر شناخته می‌شود عکس‌هایش است و در میانشان پیش از همه «ویولن انگر». ری ستایشگر نقاشی‌های انگر بود و با نگاه به اندام‌های برهنه‌ی زنان که او کشیده بود، به یاری یک مدل فرانسوی، یک رشته عکس آفرید. یکی از این عکس‌ها بالای اندام برهنه‌ی یک زن از پشت را نشان می‌دهد، با پارچه‌ای پیچیده به دور سر، مانند آنچه انگر بر سر سوگلی‌های خاوری می‌کشید. ری بر روی نمای اندام مدل در عکس چاپ شده دو سوراخ سدا (مانند حرف ) که روی سازهای خانواده‌ی ویولن است نقاشی کرد و دوباره از آن عکس گرفت، عکسی که شد مانند امضای او و یکی از شناخته‌شده‌ترین نماهای روزگار خود. همان روزگاری که مارسل دوشان نیز با کشیدن سبیل بر چهره‌ی مونالیزا روی یک کارت پستال، ایکون دیگری در این زمینه آفرید. کار ری نقاشی کردن روی عکسی از خود بود و کار دوشان نقاشی کردن روی نقاشی دیگری.
ابراهیم حقیقی روی عکس‌های دیگری نقاشی می‌کند.
مریم زندی عکاس سرشناس سرزمینمان که از نخسیتن نمایش عکس‌هایش در گالری قندریز در سال ۱۳۵۲ یک‌سره تا امروز در میدان بوده و دوربین بر زمین نگذاشته، پس از آن که یک رشته عکس از چهره‌های ادبیات ایران گرفت و در سال ۱۳۶۸ نمایش‌شان داد، به چهره‌های نقاشی روی کرد و بسیاری از هنرمندان نقاش را به پیش دوربینش آورد. گروهی از این عکس‌ها در سال ۱۳۷۳ در کتاب چهره‌ها چاپ شد.
روی جلد کتاب عکاشی مریم زندی و ابراهیم حقیقی
ابراهیم حقیقی طراح گرافیک سرشناس که هر دو کتاب چهره‌های ادبی و چهره‌های نقاشی را طراحی کرده بود، فریفته‌ی اندیشه‌ای می‌شود که در سرش پدید آمده است؛ که روی عکس‌های نقاشان نقاشی کند. این را به مریم زندی می‌گوید و او نیز دست زدن به این تجربه را می‌پذیرد. از میان عکس‌هایی که از نقاشان گرفته شده بود شماری نمایش داده نشده را بر می گزینند. زندی آن‌ها را در اندازه‌ی سی در چهل سانتی‌متر چاپ می‌کند و به حقیقی می‌سپارد. کار آغاز می‌شود. یک سال پس از آن، در سال ۱۳۷۴، عکس‌هایی که بر آن‌ها نقاشی شده روی دیوارهای گالری گلستان می‌رود.
شناختی که ابراهیم حقیقی از هنرمندان و کارشان دارد راه‌نمای اوست. او، یک طراح گرافیک زبر دست، همه‌ی شگردهای آراستن یک عکس با گذاشتن رنگی یا نشانی را به خوبی می‌شناسد. رفتارهای تصویرگرانه (ایلوستراسیون سازی) را نیز. نه. این چیزی نیست که او در اینجا بخواهد. او نه می‌خواهد با یاری گرفتن از عکس یک چهره جلد کتابی بسازد نه پوستری. برای پرداختن به منش هنرمندان نیز مریم زندی جایی نگذاشته است. این چیزی‌ست که او خود با خبرگی و چیرگی به انجام رسانده است؛ با نگاه کردن به هر عکس منش هر هنرمند پیش روی‌مان است. زندی با هوشمندی لایه‌های پوشاننده‌ی درون هر یک را پس زده و با هر عکس نمایی راستین از هر هنرمند را به ما نشان می‌دهد.
آری، پس به راستی آنچه در این چالش برای حقیقی می‌ماند شناخت اوست از هنرمندان و کارشان. اینک با نگاه به هر عکس نقاشی شده، درون یک هنرمند را می‌بینیم در کنار هنر و رفتار هنری‌اش. هر عکس نقاشی شده انگار آمیزه‌ای‌ست از شناسنامه‌ی یک هنرمند و بیانیه‌ی هنری او.
حقیقی به یاری شیوه و سرشت کار هر هنرمند او را در چارچوبی با هنرش به هم آمیخته است. گاه این، به پیروی از شیوه‌ی هنرمند نمایی بسیار ساده دارد چون کارش روی عکس جلال شباهنگی. گاه هنرمند را چون چهره‌ای از هنر او در کارش جای داده است مانند فیروزه صابری یا بهرام دبیری. حقیقی با افزودن رنگ بخش‌هایی از نقاشی بزرگ کورش شیشه گران روی عکسی که او را در پیش این بوم بزرگ نشان می‌دهد و با دنباله دار کردن نوارهای رنگی کار او، نقاش را به دام نقاشی بزرگ خود که نمایی بسیار نیرومند و چیره و نا ایستا دارد انداخته است. و در یک جا، در عکس غلامحسین نامی، افزون بر آن که دو گونه از بافت کارهای نامی را بر زمینه‌ی عکس گذاشته، با کشیدن نوارهایی از رنگ زمینه در دو سوی سر هنرمند، نمایی از نامی به دست داده است که هر که او را بشناسد در می‌یابد که این‌ست آنچه نامی به راستی هست، هنرمندی با سری شوریده. حقیقی با همین شیوه به سوی هر عکس، به سوی هر هنرمند، رفته و از هر عکس چیزی پدید آورده که می‌تواند یکی از کارهای هنرمند باشد.
در بستر هنر ایران، با مردمانی که سخت با هم در کاری همراه می‌شوند و تا پایان با هم می‌مانند، برخورد با یک رشته آفریده‌ی هنری که آمیزه‌ای‌ست از هنر و اندیشه و شناخت و خبرگی و چیرگی و کار دو هنرمند، چه خوشایند و دل‌گرم‌ کننده است. در پی این همکاری دو رشته ارزش فرهنگی و هنری به هم پیوند می‌خورد و بر هم افزوده می‌شود. این‌ها کارهای مریم زندی‌ست؛ یک ارزش. این‌ها کارهای ابراهیم حقیقی‌ست؛ یک ارزش. این‌ها کارهای مریم زندی / ابراهیم حقیقی‌ست. یک کار با ارزشی دوگانه.

 

منبع: پایگاه عکس چیلیک
پیشین
برنامه نشست های ششمین سالانه‌ی عکس دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران
پسین
کتاب «ششمین سالانه‌ عکس دانشجویان عکاسی دانشگاه تهران» منتشر شد

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست