1. خانه
  2. اخبار
  3. سایر خبرها
  4. نسرین ترابی: دیگر هیچ شاتی به نام او ثبت نمی‌شود

نسرین ترابی: دیگر هیچ شاتی به نام او ثبت نمی‌شود

یادداشت نسرین ترابی به مناسبت سالروز تولد مرحومه میترا دانشور

اعداد و ارقام آمدن ها و رفتن ها کمترین بهانه‌اند برای یاد کردن از آنانکه رفته اند؛ ولی از این دنیا، و نه از خاطر جمعی ما!
هجدهم اردی بهشت ماه سالروز تولد بانوی عکاسی است که دیگر جسم او در میان جمع ما نیست! ولی، یادش توسط دوستان و عکاسان و هم‌کلاسی‌های دانشگاهی‌ وفادارش همچنان گرامی است.
یادداشت در ادامه آمده را محقق و کارشناس تاریخ عکاسی و مولف کتاب های: نور مایل و سایه ها، نقره‌ نور دیده، عکاسخانه ایام و جادوی شهر عکس «نسرین ترابی» بنا به درخواست دفتر رسانه پایگاه عکس چیلیک برای سالروز تولد مرحومه «میترا دانشور» تنظیم و ارسال کرده است.
به پاس این وفاداری و لطف از ایشان فراوان سپاس‌گزاریم.
—————————————————————
چند سال از رفتن میترا دانشور هم رشته‌ای سال بالایی‌ام می‌گذرد؟
باید ده سال بیشتر باشد که او رفته است و دیگر هیچ شاتی به نام او ثبت نمی‌شود.
من یادداشتی را که به مناسبت درگذشت او نوشته بودم برای دفتر رسانه «پایگاه عکس چیلیک» می‌فرستم و تلاش می‌کنیم که آدم‌ها در خاطرات‌شان با آنچه از خود برای ما باقی گذارده‌اند، باقی بمانند.
در قاب‌گذاری عکس های یک عکاس سفر کرده؛
بیست و یک قطعه عکس سیاه و سفید، نمایی از زندگی زنی با دوربین میان جمع،
عکاسان معمولا آدم‌های فردگرایی هستند که جمع را دوست دارند و در پناه کادر ویزور، بودنی را در نبودگی تجربه می‌کنند. تمایل به انتخاب رشته ی عکاسی ، نخستین گامی است که این فردیت گرایی را، با تاکید بر دوست داشتن مردم اما با فاصله؛ تایید می‌کند.

مجموعه ای شامل بر ۳۲ عکس، از عکاسی که دیگر بین ما نیست، برای قاب کردن و شرکت در نمایشگاهی یک روزه برای یادبود، پیش روی ماست. با احتیاط بسته را باز می‌کنیم. این عکس‌ها حرف زیادی از عکاس، به ما خواهند گفت. حرف‌هایی که یا فرصتی برای بیانشان نبود، یا تمایلی به گفتن‌شان.
شاید، سر چاپ بعضی از آنها در تشتک ظهور یا ثبوت حرفی زده باشیم . آگراندیسور کناری یا آن یکی دیگر. “نورت کاغذام و خراب می‌کنه”. “قربون دستت عکسای منم یک زیرو رو کن” ” نمی دونم چرا زمانش در نمی‌آد” … گفتگوهای رایج ما بود، در فضای تاریکخانه، زیر نور قرمز … چهره اش را، تنها با سکوت و مهر، بیاد می‌آورم.
بسته را باز می‌کنیم. عکس‌های میترا دانشور است.
این عکس‌ها را کفایت، از دوستان و هم کلاسی‌هایش، با شتاب از میان انبوهی از عکسها که خواهرش در اختیار او قرار داده بود، انتخاب و برادر میترا آنها را برای ستاره فرستاده است. باید این‌ها را پاسپارتو کنیم برای روز پنج شنبه.
بعد از نگاهی سریع، وارد قاب می شویم …
مجموعه ای بدور از دنیای پر هیاهوی دیجیتال، پیوسته به تاریخ عکاسی. روی کاغذهای آشنای دی‌روز، با همان بوی دارو. مات، ابریشمی، براق، تنِ‌گرم، تن‌ِسرد، آگفا، فورته و … یادم نیست، زمان گذشته است.

پشت یک عکس یادداشتی هست به خط خود میترا دانشور:
“همراه،
میان ما سرگردانی بیابان هاست. بی چراغی
شب، بستر خاکی
غربت فراموشی،
آتش هاست.
میان ما ، “هزار و یکشب ” جستجوهاست.”

عکسی که در جلوی کادر انعکاس دو درخت بر ساحل دریا است وآدمی که به سوی آنها در ضد نور پیش می رود.
پرسشی هست، ما در نبود هر کسی؛ چقدر در به نمایش گذاشتن بخشی از او، اختیار داریم؟
اگر خودش بود، کدام یک را انتخاب می‌کرد؟
شاید باز هم به آرامی، گوشه ای کار خودش را می‌کرد و می‌گفت “نه “
از روح لطیفش، که مطمئنیم کنار ماست، اجازه می‌گیریم.
نخستین عکس‌ها منتخب خودش است. چهار قطعه عکس برای ارسال به جشنواره عکاسی از سال‌های ۱۳۷۱، ۱۳۸۱، ۱۳۸۳. آن‌ها را با اطمینان روی مقوا می‌چسبانیم. از روی عکس‌ها به طبقه‌بندی موضوعی آنها در گروه کودکان، زن، مرد، طبیعت و در انتها، دیوار، می‌رسیم.
این به دیوار رسیدن پاسخ نه ای است به حیات …
کودکان را در جاده های پر پیچ و کوه‌های مه آلود و جنگلی شمال، در قهر و آشتی، بازی در پیاده روی حاشیه‌ی خیابانی فرعی، یا نزدیک پلی، با سیطره‌ی غریب ماشین‌ها، خجالتی، تنها ، … جایی گریان می‌یابیم. دختری که بر بساط پدر، در روزبازاری، با میوه‌ها بازی می‌کند و پدر، سرگرم کار خویش، پشت خم کرده، بی ارتباط با او … و زن در سه شات؛
– زنی که کار می‌کند،
– زنی که بار بر دوش، از گوشه‌ی چشم، شاهد برون شدن مرد است،
– و زنی که در کهولت بر درگاه خانه، روبه غروب، کنار مرغ‌ها و خروس‌هایش، چیزی می‌بافد،
و مادر، که از جاده‌ی پشت خانه، برمی‌گردد تا به فرزندانش، در آستانه‌ی در، حرفی بگوید.
همچنان سرگردان در طبیعت شمال هستیم، روستاها، انعکاس‌ها و … ماهی مرده‌ای در ساحل با پس‌زمینه‌ی انعکاس زن و مردی در آب. و می رسیم به کسی که در حال رفتن است و گربه‌ای روی شیروانی داغ. و دو قطعه عکس در یک کادر. ستونی محکم در ترکیب‌بندی‌ای قوی، پیرمردی نشسته زیر پل و مردی که در کنار خطوط راه آهن می‌رود.
به پنجره‌ی مسدود دیوار کاهگلی که می رسیم، چند انار بر شاخه‌هایی خشک است و در انتها، تنها دیوار کاهگلی، بی‌هیچ در و پنجره‌ای، جز دو انار خشک، بر دیوار و آسمانی کوتاه …

نسرین ترابی
/ اردی‌بهشت ۱۴۰۱

منبع: پایگاه عکس چیلیک
پیشین
نمایشگاه عکس «خواب های سعدی» در گالری شیرین
پسین
کفایت آریایی فر: به یاد دختری با روپوش آبی آسمانی

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست