1. خانه
  2. اخبار
  3. سر خط اخبار
  4. نمی خواهم الگوهای من از تاریخ محو شوند

نمی خواهم الگوهای من از تاریخ محو شوند

چگونه زنانِ عکاس در جنگ ویتنام به حاشیه رانده شدند؟

کاترین لروی در ویتنام،اواسط دهه 1960، او سبکی مانوس و محبوب از جنگ را در عکاسی پایه گذاری کرد.

کاترین لروی در ویتنام،اواسط دهه ۱۹۶۰، او سبکی مانوس و محبوب از جنگ را در عکاسی پایه گذاری کرد.

گزارشی که در ادامه آمده است، توسط خانم الیزابت بکر، خبرنگار سابق تایمز، در اواسط دهه ۱۹۷۰ از کامبوج تهیه شده است. او که کتاب “شما به اینجا تعلق ندارید/ You Do Not Belong Here ” را به رشته تحریر درآورده است، در این کتاب به زندگینامه خبرنگاران زن در جنگ ویتنام می پردازد.
باید گفت جنگ ویتنام به عنوان یک شکست و ناکامی ۱۰ ساله برای آمریکایی ها محسوب می شود، جنگی که نبردهای فاجعه بار و پایان ناپذیر امروز را پیشگویی می کند و همان گونه که در تاریخ اتفاق افتاد، به ثبت رسید. در آن زمان معروف ترین وقایع نگاران جنگ دیوید هالبرستام ، نیل شیهان و مالکوم براون همگی مردان جوانی بودند. در این میان اما، روزنامه نگاران زن نیز حضور داشته و از جنگ گزارش تهیه کرده و جان خود را برای انتقال داستان جنگ به خطر می انداختند. من این مطالب را می دانم چون در کنار آن ها و در حال یادگیری از آن ها بودم. اواخر ژانویه ۱۹۷۳ به آن ها پیوستم و با تمرکز بر سوالاتی که جنبه انسانی جنگ را هدف قرار می داد، از نوآوری و الگویی که به وجود آوردند سود بردم.
هنگام بمباران شدید منطقه ای در کامبوج،کیت وب/Kate webb، خبرنگار تحسین شده جنگ، به من آموخت که چگونه دهانه یک بمب را با پاهایم اندازه گیری کنم، همان خبرنگاری که به عنوان رئیس دفتر یونایتد پرس اینترنشنال / United Press International در منطقه جنگی منصوب شد و توانست تعداد جنگ های بیشتری را نسبت به اکثر همکاران مرد خود پوشش خبری دهد. او در سال ۱۹۷۱ توسط نیروهای ویتنام شمالی در کامبوج اسیر شد و ۲۳ روز در زندان بود. بعد از اینکه وب جان سالم به در برد و از زندان رهایی یافت، داستانش تیتر صفحه اول روزنامه ها شد.
پس از آن به احترام او جایزه خبرگزاری فرانسه / Agenc France Press به نام او نامگذاری شد، این جایزه به روزنامه نگاران شاغلی که در “شرایط خطرناک یا دشوار” در منطقه آسیا فعالیت می کردند تعلق می گرفت. علیرغم اینکه فیلمسازان هالیوودی قول دادند تا داستان وب را به تصویر بکشند، اما امروز نام او را به سختی می توان از زبان کسانی که با آن ها گفتگو می کنم شنید، و این اولین زن خبرنگاری نیست که نام اش محو می شود.

خانم وب به عنوان رئیس دفتر یونایتد پرس اینترنشنال در منطقه جنگی منصوب شد و نبردهای بیشتری را نسبت به اکثر همکاران مرد خود پوشش داد.

زنان عکاس، برای حفظ جان خود و همچنین به دلیل شرایط فرهنگی آن دوران، در طول جنگ ویتنام، شرح حال و خاطرات خود را بیان نکردند. از طرف دیگر، روزنامه نگاران مردی که خاطرات خود در طول جنگ را به ثبت رسانده اند نیز یا نقش زنان را نادیده گرفته اند و یا دستاوردهای آنان را کوچک شمرده اند؛ بدون توجه به این که زنان عکاس تا آن زمان، به واسطه تلاش هایشان چند جایزه کسب کرده بودند.
هنگام شروع کردن کتابی درباره دستاوردهای زنانی که پیش از من برای ثبت وقایع در ویتنام حضور داشتند، بر خانم وب و همچنین فرانسیس فیتزجرالد / Frances FitzGerald، روزنامه نگار آمریکایی و نویسنده کتاب “آتش در دریاچه/ Fire in the Lake “(کتابی مکتب آفرین در مورد جنگ)، و همچنین کاترین لروی / Catherine Leroy ، عکاس فرانسوی متمرکز شدم. در اواسط دهه ۱۹۶۰، اتاق های خبر، گزارشگران زن را تا حد وسیعی به بخش اخبار زنان محدود می کردند.
به نظر من اما، این سه زن سهم خود را به جنگ پرداختند، آن ها بدون هیچ گونه شغل، الگو و حتی تضمینی وارد این کشور شدند. من یادداشت هایی خصوصی از این زنان در مورد تحمل درد تحقیر و بی اعتنایی، پیشنهادهای نامطلوب، و مدارا کردن در برخی شرایط پیدا کردم. از سوی دیگر عمومی شدن این تجربیات مکتوب در آن زمان، موجبات تمسخر و انکار را برای این زنان به همراه داشت.

در اواسط دهه ۱۹۶۰، اتاق های خبر، گزارشگران زن را تا حد وسیعی به بخش اخبار زنان محدود می کردند. این سه زن اما سهم خود را به جنگ پرداختند، آن ها بدون هیچ گونه شغل، الگو و حتی تضمینی وارد ویتنام شدند.

گرچه خانم وب در طول دوران اسارت در مورد تجربه خود یادداشت هایی نوشت، اما هرگز شرح حال بیشتری درباره زندگی خود ارایه نداد. همچنین خانم لروی نیز به نوشتن داستان زندگی خود مبادرت ورزید، اما با حالتی برآشفته، از این کار منصرف شد. مثالی دیگر در مورد خانم فیتزجرالد/FitzGerald است که به سادگی و به طرز عجیبی، از خاطرات رمان نویس معروف وارد جاست/Ward Just، کسی که در دوران جنگ شیفته فیتز بود، حذف شد. فیتز به جای ثبت زندگینامه خود، تمام نوشته هایش را، از جمله نامه های عاشقانه وارد جاست، به یک بایگانی در دانشگاه بوستون سپرد، جایی که نویسنده ای مانند من نیم قرن بعد می تواند داستان زندگی او را جمع آوری کند.
کنار گذاشته شدن زنان عکاس، باعث شد تا مردان داستانهای سرشار از ماجراجویی خبرنگاران در ویتنام را تعریف کنند، و بدین ترتیب، مردان خبرنگار، زنانی را که در کنار آنها می نوشتند و عکس می گرفتند نادیده گرفتند. از آن بدتر، آنها روزنامه نگاران زن را به عنوان دکوراسیون وبه شکلی تصنعی به تصویر می کشیدند و سهم آنها را در پوشش خبری جنگ نیز نادیده گرفتند. دلایل این نادیده گرفتن، بی شمار و البته جنجال برانگیز بود.
اواسط دهه ۱۹۶۰ زمانی مخاطره آمیز برای ورود پرخطر زنان به قلمرو مردان بود، و هیچ عرصه ای خطرناک تر از جبهه های جنگ ویتنام نبود. پیتر آرنت، یکی از خبرنگاران جنگ ویتنام، در مورد اهانت و موضع تحقیرآمیز مردان نسبت به زنان بسیار بی پرده اعلام نظر کرد. او در خاطرات خود در سال ۱۹۹۵ تحت عنوانِ”زندگی در میان میدان جنگ” نوشت:
“دیدگاه غالب این بود که جنگ توسط مردان و بر علیه مردان صورت می گیرد و زنان جایی در آن ندارند.”
و با این حال خود خانم وب اصرار داشت که تعصب جنسیتی را انکار کند. هنگامی که Women’s Wear Daily (مجله ای با موضوع صنعت مد) او را در سال ۱۹۶۸ به عنوان یک به اصطلاح “مرغ خبری” استثنایی در میانِ “شاهین های خبری” نر توصیف کرد، خانم وب در یک مصاحبه مطبوعاتی بواسطه تمرکز بر نیاز ارتش ویتنام جنوبی به تفنگ های M16، بی توجهی خود به موضوع را نشان داد. هنگامی که او به عنوان رییس دفتر خبرگزاری یونایتدپرس در کامبوج شناخته شد، هیچ اخباری مبنی بر اینکه این موفقیت منحصر به فرد برای یک زن در منطقه جنگی جشن گرفته شود، منتشر نشد. خانم وب روش نادیده گرفتن توهین ها را ترجیح داد. همچنین جریان فکری فمینیسم را محکوم کرد زیرا تمایلی به دیده شدن نداشت. او بعدها گذشته خود را اینگونه توصیف کرد:
“یک برابری خواه حقوق زنان، دارای ظاهری چاق و کوتاه قد و البته فردی فریب خورده” که برای انجام کاری که مردان انجام می دادند به کمک ویژه ای نیاز داشت. بعداً، وقتی خانم وب توسط رئیس افسار گسیخته خود که خواستار رابطه پنهانی با او بود، دچار آسیب شد، جدی بودن موانع سازمانی را که تصور می کرد بر آن ها غلبه کرده است، درک کرد.
دریافت حس ظلم و بی عدالتی ناشی از غلبه تعصب جنسیتی در کار آنها، بسیار کم مورد توجه قرار گرفته است.
این مسأله اصلا تعجب آور نیست؛ اینکه زنان عکاس بخواهند نگاه و حواس دیگران را به فعالیت خود جلب کنند برایشان بسیار خطرناک بود. کاترین لروی یکی از معدود زنان عکاس در سالهای اولیه جنگ آمریکا بود. او که قد متوسطی داشت، در ارایه سبکی صمیمی در عکاسی از جنگ پیشگام شده، و خیلی زود رقیب جدی همتایان مرد خود شد.
همکارانش اما از این اوضاع ناراضی بودند. آن ها به دنبال این نارضایتی، با هدایت رئیس دفتر آژانس خبری فرانسه، با افسران مطبوعات ارتش همکاری کردند تا لروی را از اعتبار مطبوعاتی ساقط کنند. آنها شکایات بی شرمانه ای را علیه خانم لروی مبنی بر تحمیل گر و غیرقابل تحمل بودن او، کسی که “از کلمات و کلام زشت و بی ادبانه استفاده کرده” و بیانی عامیانه دارد، تشکیل دادند. این شکایت به نوعی تخریب شخصیت محسوب می شد و دلیل موجهی برای از بین بردن اعتبار وی نبود. با این حال مردان پیروز شدند. (من پرونده نظامی محرمانه را از طریق به چالش کشیدن قانون آزادی اطلاعات، بازیابی کردم.)
خانم لروی در مقابل این جریان عکس العمل نشان داده و مبارزه را آغاز کرد، او کارت خبرنگاری خود را پس گرفت و به برتری و پیشرفت خود ادامه داد. او همچنین با تیپ ۱۷۳ هوابرد و با استفاده از چتر نجات از تنها حمله هوایی جنگ عکس گرفت. او تصویری ماندگار از یک پزشک را که در طول نبرد در تپه ۸۸۱ با درد و رنج گریه می کرد ثبت کرد و از خطوط دشمن عبور کرد تا از سنگر ویتنام شمالی در هویه/Hue عکس بگیرد. وی اولین زن غیرآمریکایی برنده جایزه جورج پولک/George Polk Award در عکاسی و به دنبال آن اولین زنی بود که مدال طلای رابرت کاپا/Robert Capa Gold Medal را از آن خود کرد.

ورنون وایک، یک عضو سپاه نیروی دریایی، با یک هم رزم در حال مرگ در نزدیکی یک پاسگاه دریایی آمریکایی به نام خه سان در ویتنام جنوبی، سال ۱۹۶۷.

با این حال، مردانی که همکاران خانم لروی بودند، در خاطرات و در مصاحبه هایشان با من، او را بیشتر به خاطر کلام قبیح و بسیاری از روابط نامشروع اش به یاد داشتند.
در حالی که شخصیت و فعالیت های خانم لروی بسیار کوچک شمرده می شد، از طرفی دیگر فیتز جرالد به دلیل برخورداری از امتیازهایی ویژه، از کار برکنار شد. خانم فیتز جرالد به روش استاندارد پوشش خبری میادین جنگ پشت کرد و بر محرومیت هایی که مردم ویتنام دچار شده بودند، تمرکزکرد. ناکامی هایی که کشور، فرهنگ، تاریخ و چشم انداز آنها را شامل می شد. او از محله های فقیرنشین سایگون/ Saigon، بیمارستان های غیرنظامی که وضعیت اسفباری داشتند، و روستاهایی که تحت سیاست های جنگ آمریکا به زور تخلیه شده بودند، گزارش تهیه کرد. او سالها به تحقیق درباره سوالات اساسی در مورد جنگ از دید مردم ویتنام پرداخت و نتیجه گرفت که ایالات متحده نمی تواند پیروز شود. این یکی از پیامهای کتاب او به نام “آتش در دریاچه” در سال ۱۹۷۲ بود. پیامی که جوایز متعددی را از جمله جایزه پولیتزر / Pulitzer در داستان نویسی، جایزه کتاب ملی/ National Book Award و جایزه بانکروفت/ Bancroft Prize را به ارمغان آورد. همچنین جذابیت این اثر، کتاب “بهترین و درخشان ترین/ The Best and the Brightest ” نوشته هالبرستام/ Halberstam را که در همان سال منتشر شد از دید و توجه مخاطبان خارج کرد.

هوارد گاتلیب/ Howard Gotlieb مرکز تحقیقات بایگانی، دانشگاه بوستون

فردریک لوگوال/ Fredrik Logevall ، پژوهشگر جنگ ویتنام، به من گفت: “کتاب “آتش در دریاچه” از اهمیت جاودان و ماندگار، و همچنین از یک تأثیر خارق العاده برخوردار است. این اثر به یک پوچی پایان داد.”
و با این حال تحسین ها و شهرتی که این کتاب به همراه داشت، هنوز خبرنگاران جنگ ویتنام را راضی نکرده و سازگار با خواسته شان نبوده است. واکنش ها بسیار تند و مداوم بود. بسیاری از روزنامه نگاران و دانشگاهیان خانم فیتزجرالد را به طرح سوالاتی در مورد ویتنام متهم کردند که معتقد بودند پاسخ آن ها تنها به دست دانشگاهیان است. آنها ادعا کردند که او در مورد فرهنگ و تاریخ ویتنام اشتباهاتی مرتکب شده، و به عنوان یک روزنامه نگار صلاحیت نوشتن چنین کتابی را ندارد. همکارانش سابقه ثروتمند بودن خانواده اش را مورد تمسخر قرار داده و به او لقب بوالهوس و غیرحرفه ای را دادند. هنگامی که کن برنز/ Ken Burns یک لیست مطالعه/ reading list برای “جنگ ویتنام” در بخش مستندنگاری سال ۲۰۱۷ تشکیل داد، کتاب “آتش در دریاچه” در این لیست نادیده گرفته شده بود. ( این کتاب پس از انتشار کتاب من به آن لیست اضافه شد.)
بنابراین کار زنانی که به عنوان الگو و الهام بخش به آنها نگاه می کردم، به تدریج از حافظه عمومی پاک شده است.
زنان وقایع نگار ویتنام به پاورقی تاریخ رانده شدند و جایگاه شایسته خود به عنوان خبرنگار پیشگام جنگ را از دست دادند.
تا زمانی که آمریکا در جبهه مهم بعدی خود یعنی جنگ ۱۹۹۱ در خلیج فارس، ظاهر شد و زنان در کنار همکاران مرد خود به عنوان خبرنگار رسمی جنگ فعالیت می کردند، نمی دانستند که از چه کسی بخاطر گشودن راه شان تشکر کنند.

نویسنده: الیزابت بِکِر/ Elizabeth Becker
نام مترجم: صبرا رئیسی
منبع: نیویورک تایمز
پیشین
کتاب «راهنمای دوربین نیکون D850» منتشر شد
پسین
آثار عکاسان ایرانی در چهاردهمین حراج تهران چکش خورد

دیگر مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست