1. خانه
  2. اخبار
  3. از میان رسانه ها
  4. یادداشت سعید فلاح فر: وقتی از «عکاسی جنگ» حرف می زنیم

یادداشت سعید فلاح فر: وقتی از «عکاسی جنگ» حرف می زنیم

منبع: روزنامه اعتماد –

درنگی بر ملاحظات ثبت تصاویر رویدادهای خشن و خطرناک
وقتی از «عکاسی جنگ» حرف می زنیم

عکاسی از رویدادهای خشن و خطرناکی مثل جنگ مستلزم از خودگذشتگی ها و مسوولیت پذیری های عکاسان شجاع است. به رغم شعارها و کنوانسیون های بین المللی برای مصونیت خبرنگارها و عکاس ها از تهدیدات جانی جنگ، عملا چنین امنیتی در میدان کارزار وجود ندارد. چه بسا به دلیل آموزش ها و تعلیماتی که نیروهای نظامی دیده اند، خطری که عکاس ها و خبرنگارها را تهدید می کند، بیشتر از نیروهای نظامی باشد. بدیهی است این عکاس ها نمی توانند – و نباید- در آرامش استودیوی عکاسی یا حتی عکاسی خیابانی روی عکاسی متمرکز باشند. اما هر عکاسی ممکن است در این شرایط، براساس وظیفه یا دیدگاه شخصی عکاسی کند. طیف وسیعی از عکاسی مستند، عکاسی کاربردی، عکاسی خبری، عکاسی اجتماعی، مردم شناسی و… یا حتی اشکالی از عکاسی زیست محیطی، عکاسی هنری، استیج و… با انواع جانبداری ها و عواطف انسانی ممکن است جان مایه چنین عکس هایی باشند. عکاسان ایرانی – غیر از رویدادهای طبیعی مثل سیل و زلزله که به هیچ وجه همتراز درگیری های مسلحانه نیست – حداقل در دو رویداد بزرگ تاریخی در معرض این موقعیت بوده اند؛ یک بار در دوره درگیری های خیابانی انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و بار دیگر در هشت سال جنگ با عراق. اما به مجموع عکس های تولیدشده در این دو صحنه غنی عکاسی، بیشتر به لحاظ تحلیل وقایع تاریخی و ارزش های ایدئولوژیک پرداخته شده و کمتر از نگاه زیبایی شناسی عکاسانه مورد بررسی و قیاس با نمونه های جهانی یا آثار عکاسان خارجی که به ایران آمده اند، قرار گرفته است.

بی راه نیست اگر بگوییم شهرت بعضی از عکاسان انقلاب و جنگ – غیر از معدودی استثنائات شناخته شده و نمونه های درخشان- بیش از آنکه ناشی از نگاه خاص و عکاسانه ایشان باشد، مربوط به اهمیت تاریخی موضوعات و جغرافیای عکس هاست. به ویژه نگاهی به آثار عکاسان «دفاع مقدس» و حمایت های دولتی، در عده ای از این عکاسان، پنداری از جامعه شناسی، تاریخ نگاری، مرجعیت زیبایی شناسی و… هم به وجود آورده است. حتی گاهی بعضی های شان با همین تصور – به جای انتقال تجارب عملی ارزشمند خود در دانشگاه های هنر و عکاسی – پشت کرسی های مبانی و تئوریک هنر تدریس می کنند یا زینت المجالس سفارشی و پروپاگاندای جناح های سیاسی می شوند. بعضی هم چشم به حراج های هنری دوخته اند.
معمولا این عکاس ها با ماموریت از طرف روزنامه ها، صدا و سیما و… (با دوره های آموزشی کوتاه مدت و حداکثر آشنایی با دوربین عکاسی) به جبهه می رفتند تا سفارش و نیازهای موردنظر و روزمره این نهادها را برآورده کنند. مثلا روزنامه ها که تماما تک رنگ چاپ می شدند، نیاز به عکس های تازه و داغ، سیاه و سفید و مهیج داشتند. بنابراین سرعت عمل و اهمیت موضوع و پیام های تبلیغاتی، بیش از کیفیات عکاسانه به کار می آمد.
محدودیت های پشتیبانی و تجهیزات هم وجود داشت. تا جایی که در عکس های سیاه و سفید، جذابیت بصری و معنایی رنگ خون و… فدای همین محدودیت ها و الزامات می شد. جالب‌تر اینکه بعضی از این عکاسان – به گواه آرشیوهای غیرحرفه ای، نگاتیوهای بی‌نام و گمشده و اطلاعات ناقص عکس‌ها و… – حتی در آن دوره به اهمیت تاریخی این عکس ها هم چندان واقف نبودند و صرفا! این عکس ها برای شان ماهیت مصرفی داشت.
حالا اما عده ای مثلا! همین سیاه و سفید بودن عکس ها را تعبیر به شناخت و نگاه هنرمندانه این عکاسان می کنند یا بعضی سهل انگاری‌ها و خوش شانسی‌ها و برخورداری از مجوزهای خاص نظامی را نوعی نشانه سبک شناسانه می دانند.
حتی در نشانه روی ساده دوربین به سمت موضوع هم این پرسش بی جواب و غیرقابل اثبات همیشه باقی است که «این عکاس ها در آن لحظات، چه موضوعات مهم تری را ندیده اند یا از دست داده اند؟!»
بی تردید کارهای بعضی ازاین عکاس ها قابل احترام و توجه است، اما این ارزش موضوعی را نباید با ارزش‌های تصویری و عکاسانه و شاید حتی با ارزش‌های خبری عکاسی اشتباه گرفت.

نویسنده: سعید فلاح فر
منبع: رونامه اعتماد
پیشین
پاسخ معاون هنری ارشاد به درخواست عکاس پیشکسوت
پسین
فاصله زیادی با ژورنالیسم خبری دنیا داریم/ انتقاد از وضعیت عکاسی

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست