1. خانه
  2. اخبار
  3. از میان رسانه ها
  4. پاسخ سعید صادقی: سخن گفتن از «ما» پژوهش می خواهد، نه هیاهو

پاسخ سعید صادقی: سخن گفتن از «ما» پژوهش می خواهد، نه هیاهو

منبع: اعتماد – 

پاسخی به یادداشت «وقتی از عکاسی جنگ حرف می زنیم…»
سخن گفتن از «ما» پژوهش می خواهد، نه هیاهو
سعید صادقی

پاسخی به یادداشت «وقتی از عکاسی جنگ حرف می زنیم...»
روز ۹ آبان یادداشتی به قلم سعید فلاح فر با عنوان «وقتی از عکاسی جنگ حرف می زنیم» در روزنامه اعتماد منتشر شد که در آن انتقادهایی به بعضی از عکاسان جنگ مطرح شده بود.
متن زیر را سعید صادقی، عکاس نام آشنای جنگ در پاسخ به آن یادداشت نوشته و دراختیار گروه هنر و ادبیات روزنامه قرار داده است. ناگفته پیداست که بعد از این نیز امکان گسترش دامنه بحث در روزنامه «اعتماد» برای هر دو طرف فراهم است.

عکاسی ایران در دوران هشت سال جنگ عراق با آنچه پیش از آن تجربه کرده بودیم، بسیار تفاوت و تمایز داشت. عکاسان دوران جنگ با عشقی که به وطن و سرزمین مادری شان داشتند، دوربین های شان را بر دوش انداختند و به جبهه ها رفتند تا در مواجهه با حقیقت تصاویری انسانی خلق کنند.

اگرچه در دوران انقلاب ایران نیز عکاسان تجربیات خوبی داشتند و عکس های درخور توجهی ثبت کردند، اما تجربه عکاسی در دوران جنگ، بسیار با این دوران تفاوت دارد. با اینکه بعضی از عکاسی در دوران انقلاب و سختی هایش می گویند، اما باید به صراحت بگویم که عکاسان مطبوعاتی در دو دهه اخیر خصوصا در حوزه عکاسی اجتماعی با دشواری های بی سابقه ای روبه رو بوده اند.

دشواری هایی که از یک سو زندگی خیلی از عکاسان خبری را به مخاطره انداخت و از سوی دیگر از وقایع مهم تاریخی که پشت سر گذاشتیم یا عکسی ثبت نشود یا عکس های موجود امکان انتشار پیدا نکنند. ۲۳ ساله بودم که جنگ ایران و عراق شروع شد. تازه ازدواج کرده بودم.

خبر آغاز جنگ را دوستم حسن افشردی که بعدها با نام حسن باقری مشهور شد به من داد. ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ بود که چهار نفری سوار یک پیکان مدل ۴۸ راهی جبهه شدیم. من هیچ آگاهی و درکی از جنگ نداشتم، اما به سبب شور و عشقی که به وطن داشتم، بی هیچ چشمداشتی به جبهه رفتم و در میدان های مختلف، دشوارترین و تحمل ناپذیرترین دقایق جنگ را تجربه کردم. زیر باران گلوله ها تلاش کردم با اخلاص، حقیقت جنگ را ثبت کنم و در این راه تنها از نگاتیوهای سیاه وسفیدی که داشتم، تغذیه کردم.

هر چند از همان روزهای آغاز جنگ به طور اتفاقی در پشت ویترین یک کتابفروشی، کتاب «همسایه ها»ی احمد محمود را دیدم و در لحظاتی که فرصت و فراغتی دست می داد جرعه جرعه این کتاب را نوشیدم. تصویری که احمد محمود در این کتاب از «وطن» به من داد، کمک کرد تا با دیدی باز به جنگ نگاه کنم و به ثبت تصاویر بپردازم. تصاویر رزمنده ها و پیکرهای شان که برای شرف وطن، جان های شان را ایثار کردند. عکاسی جنگ با این پیکرها پیوند خورده است.

در این میان البته کسانی هم بودند که پس از جنگ از فریم هایی که در جنگ ثبت کرده بودند به عنوان فرصت و بهره برداری از امکانات دولتی استفاده کردند؛ اما حساب کار این گروه را نباید به پای تمام عکاسانی که با دل و جان شان در جنگ مایه گذاشتند، نوشت.

بی شک سخن گفتن از عکاسی جنگ، کاری است بس دشوار و این گونه نیست که برخی با هیاهو و بدون پژوهش درباره این دوره مهم تاریخ عکاسی ایران حرف بزنند. نتیجه گیری هایی بی پایه که حتی گاه رنجش عکاسان جنگ و از آن جمله نگارنده را در پی داشته است. مانند آنچه اخیرا در یادداشتی به قلم سعید فلاح فر در روزنامه «اعتماد» منتشر شد. به عنوان یک عکاس جنگ، به صراحت می گویم که نویسنده مطلب درک درستی از جنگ و عکاسی جنگ ندارد و این را می توان از نوع نتیجه گیری اش دریافت. امیدوارم فرصت بحث و گفت وگو با آقای فلاح فر فراهم شود.

نویسنده: سعید صادقی
منبع: اعتماد
پیشین
فاصله زیادی با ژورنالیسم خبری دنیا داریم/ انتقاد از وضعیت عکاسی
پسین
امیر عابدی: بعد از سی‌وپنج سال کار در سینما امروز هیچ گونه امنیت شغلی ندارم

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست