1. خانه
  2. اخبار
  3. از میان رسانه ها
  4. محمد قدمعلی: هنوز هم عکاسی سلاح قدرتمند جهان است

محمد قدمعلی: هنوز هم عکاسی سلاح قدرتمند جهان است

منبع: روزنامه اعتماد –

نگاهی به بازخورد یک عکس از شورش‌ اخیر جوانان در حومه پاریس‌

محمد قدمعلی

اوایل تیرماه امسال «نائل المرزوق»، نوجوان ۱۷ ساله مسلمان فرانسوی- الجزایری، در یک ایست و بازرسی پلیس راهنمایی و رانندگی در حومه پاریس، به ضرب گلوله یک افسر پلیس کشته شد. این ماجرا موجب اعتراضات و شورش‌های گسترده‌ای شد که در آن نمادهای عمومی مانند شهرداری‌ها، مدارس و ایستگاه‌های پلیس مورد حمله قرار گرفتند. در روز سوم اعتراضات و شورش‌ها عکسی که خبرگزاری آناتولی ترکیه منتشر کرد بازخورد زیادی در رسانه‌ها و به ویژه شبکه‌های اجتماعی ایرانی داشت. این عکس، قابی است از خانمی به نظر در حال غارت یک فروشگاه معروف لباس با چهره‌ای خندان و بسیار خوشحال و حین فرار از میان درگاه شکسته و مخروب فروشگاه. عکس با این توضیح منتشر شد.

اعتراض برای نائل که توسط پلیس در استراسبورگ کشته شد
استراسبورگ، فرانسه – ۹ تیر: «تظاهرات‌کنندگان در حال غارت رستوران‌ها و مغازه‌ها در اعتراض به مرگ نائل ۱۷ساله که ۶ تیر ۱۴۰۲ در استراسبورگ فرانسه توسط پلیس در نانتر گلوله‌ای به قفسه سینه‌اش شلیک شد. بیش از ۶۰۰ نفر روز پنجشنبه (۸تیر) در سراسر فرانسه دستگیر شدند و اعتراضات به تیراندازی مرگبار پلیس به یک نوجوان ۱۷ ساله برای سومین شب ادامه یافت. معترضان ساختمان‌های مختلف را آتش زدند و اموال عمومی را تخریب کردند و بخشی از حومه و شهرک‌های منطقه پاریس نیز منع رفت و آمد اعلام شد.»

محمد قدمعلی: هنوز هم عکاسی سلاح قدرتمند جهان است
بازخورد این عکس خصوصا در رسانه‌های اجتماعی ایران به گونه‌ای بود که یک عکس از میان هزاران عکس منتشرشده از شورش و اعتراض، مبنایی شد برای تحلیل و قیاس ماجرا با رخدادهایی مشابه، مثلا در ایران یا حتی قیاس جامعه فرانسه با دیگر جوامع همچون ایران. پرسش و مساله اصلی نه این عکس و نه ماجرای شورش نائل در فرانسه است؛ مساله این است که اساسا یک عکس چقدر قابلیت تعمیم (Generalization) دارد و می‌تواند مبنای تحلیل و داوری و قیاس قرار گیرد؟

مولانا در «حکایت مرد بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی» مثنوی معنوی، مغالطه تمثیل ناروا یا مقایسه نادرست یا قیاس مع‌الفارق (False analogy یا Argument from analogy) را به زیبایی شرح می‌دهد. حکایت این است که بقالی طوطی سخنور و خوش‌نوایی داشت و مشتریان را به خود سرگرم می‌داشت و هروقت که بقال از دکان بیرون می‌رفت، طوطی مراقب دکانش می‌شد. روزی طوطی در دکان به پرواز درآمد و شیشه‌های روغن گُل را بر زمین ریخت. بقال که به دکان بازگشت خشمگین شد و چنان ضربتی بر سر طوطی نواخت که پرهای سرش فروریخت و تا چند روز از سخن گفتن و بانگ برآوردن خودداری کرد. این گذشت تا اینکه روزی جولقی (قلندری سر تراشیده) از کنار دکان می‌گذشت، همین که چشم طوطی به او افتاد خیال کرد که طاسی آن مرد نیز سببی مانند طاسی او دارد. پس ناگهان طوطی به سخن آمد و از آن مرد پرسید «تو هم از شیشه روغن ریختی؟» مردم از شنیدن این سخن و مقایسه طوطی به خنده افتادند که طوطی طاسی خود را با طاسی آن مرد یکی فرض کرده بود؛ از قیاسش خنده آمد خلق را // کو چو خود پنداشت صاحب دلق را.

قیاس ناروا وقتی روی می‌دهد که هنگام استدلال از شباهت‌های آشکار و مشخص دو چیز به یکدیگر، شباهت‌های دیگری را نتیجه‌گیری کنیم در حالی که این شباهت‌های استنتاجی نامعلوم بوده و نیاز به بررسی و اثبات دارند. به بیانی ساده مقایسه نادرست یعنی سرایت حکم یک امر به امر دیگر بدون آنکه شباهت کاملی میان آنها وجود داشته باشد. مثلا کودکی که واژه «گاو» را تازه یاد گرفته است، ممکن است به علت شباهت؛ هر چهارپایی را گاو صدا کند.

امروزه استفاده از عکس و عکاسی به عنوان یک روش تحقیق امری رایج است. به عنوان نمونه راهکارهایی همچون Photovoice (عکس- گفتار) یا Autophotography (از شرکت‌کنندگان در یک پژوهش می‌خواهند که از محیط خود عکس بگیرند و سپس استفاده از عکس‌ها به عنوان داده واقعی پژوهش) و Photo-Elicitation (استفاده از عکس‌ها یا سایر رسانه‌های بصری در مصاحبه برای ایجاد بحث کلامی به منظور پیدایش داده و دانش) در علوم اجتماعی به عنوان روش‌های بصری (Visual Methodologies) پژوهش استفاده می‌شود. اما چگونه می‌توان یک عکس را مبنای تحلیل و شناخت رفتار خیل کثیری از مردم یک جامعه دانست و پس از آن چون چنین عکسی از جامعه‌ای دیگر در شرایطی تقریبا یکسان منتشر نشده است، دو جامعه را با هم قیاس کرد؟

عکس‌ها پیش از رواج شبکه‌های اجتماعی و حتی پیدایش خود اینترنت، پدیده‌‌ای بسیار قدرتمند و اثرگذار بوده‌اند. برای اثبات قدرت اثرگذاری عکس‌ها مثال بسیار است اما یکی از نمادین‌ترین آنها عکس اعدام یک ویت کنگ است. این عکس که ادی آدامز آن را در سایگون ثبت کرده بود، خیلی زود به یکی از عکس‌های نمادین جنگ ویتنام تبدیل شد. عکسی که در آن ژنرال انگوین گوک لویا یک زندانی ویت کنگی را بدون محاکمه اعدام می‌کند. اعتراضات ضد جنگ در پی انتشار این عکس آنقدر بالا می‌گیرد که نیکسون، رییس‌جمهور وقت امریکا دستور خروج واحدهای زمینی این کشور از ویتنام را صادر می‌کند. ادی آدامز هم چندی بعد در گفت‌وگویی با مجله تایم از جنجال ناشی از این عکس و اقدامش ابراز تاسف کرده و می‌گوید: «ژنرال، آن ویت کنگی را کشت، من هم ژنرال را کشتم، با دوربینم. هنوز هم عکاسی قوی‌ترین سلاح جهان است.»

اما واقعیت آن است که عکس‌ها فقط یک لحظه و بُرشی دو بعدی از جهان چند بُعدی است که منظر و گزینش عکاس است که در عکس‌های خبری همین گزینش‌ها هم در ادامه توسط ادیتور رسانه متبوع عکاس، برای انتشار دومرتبه گزینش می‌شوند. بنابراین واقعیت پیش از آنکه در مدیوم یک عکس به چشم و نظر ما برسد، بارها فیلتر شده است. بنابراین در نخستین گامِ بررسی یک عکس خبری، باید عکاس و رسانه نشر‌دهنده عکس را مد نظر داشت.

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد/ صد حجاب از دل به سوی دیده شد
امروز به لطف پیشرفت چشمگیر فناوری دیجیتال در حوزه عکاسی و دنیای اطلاعات و ساز و کارهای انتشار عکس‌ها و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، دیدن عکس‌ها و ویدیو‌ها و «روایت‌های گوناگون» از یک ماجرا بسیار ساده و در دسترس است. به عنوان نمونه خود همین رسانه آناتولی ترکیه که این عکس را از شورش اخیر فرانسه منتشر کرده، حدود هزار قطعه عکس دیگر از این ماجرا منتشر کرده است. اما هیجان و شدت اثر این عکس چنان بود که در اندک زمانی پس از انتشار آن عملا اعتراض‌ها به کشته شدن بی‌دلیل آن جوان، فقط و فقط برچسب غارت خورد و خیلی زود همه‌چیز آرام شد.

موضوع دوم مهم در مواجهه با یک عکس، مکان و فضایی است که آن عکس عکاسی شده است. به عنوان مثال در کشوری همچون فرانسه در ناآرامی‌های خیابانی، عکاسی نه تنها برای رسانه‌های داخلی و خارجی آزاد است، بلکه عموما عکاسان و نمایندگان رسانه‌ها در حمایت پلیس و دیگر مراجِع رسمی هستند. بدین معنا که اگر حتی مردم، معترضان و شورشیان بخواهند از کار عکاسان جلوگیری کنند، آنها می‌توانند به پلیس پناه ببرند. این در حالی است که در شهرهای کشوری همچون ایران و در ناآرامی‌های خیابانی و حتی ماجراهایی بسیار خفیف‌تر از ناآرامی، تقریبا عکاسی برای عکاسان رسانه‌ها ممنوع و امکان‌ناپذیر است و آنچه در رسانه‌های غیررسمی و بعضا رسمی منتشر می‌شود عکس‌های مردم عادی است که با گوشی‌های خود ثبت کرده‌اند. در بسیاری از موارد هم خود جمعیت حاضر در صحنه به دلیل تبعاتی که بعضا این عکس‌ها می‌تواند برای آنها ایجاد کند تا جایی که بشود از عکاسی این شهروند- خبرنگاران جلوگیری می‌کنند. بنابراین مقایسه دو جامعه اینچنین غیر یکسان براساس یک یا چند عکس چونان مقایسه طاسی سر طوطی ضربت‌خورده و طاسی قلندر سر تراشیده است.

موضوع سوم که در مواجهه با عکس‌هایی اینچنین باید مد نظر قرار دهیم این است که از محتوای این عکس چه کسانی سود و زیان می‌برند. به عنوان نمونه در همین عکس مورد بحث یک طرف عجیب و سومی غیر از معترضان و حاکمیت وجود دارد که بسیار اتفاقی و ناخواسته از بازنشر وسیع عکس سود می‌برد. آن نام تجاری‌ (برند) تولید‌کننده البسه که آن زن از غارت محصولات آن در میانه آتش و درگیری آنچنان شعفی در وجودش نمایان است حتما باید خیلی خوشحال باشد که تنها با هزینه اندک تخریب یک فروشگاه که احتمالا بخش زیاد آن هم توسط بیمه جبران خواهد شد، چنین عکسی در مقیاس وسیع بدون شارژ اضافه نشر و بازنشر می‌شود. چه تبلیغی بهتر از اینکه وسط یک معرکه جدی و خطرناک کسی فارغ ز غوغای جهان به دنبال به چنگ آوردن محصول شما باشد. تو گویی که کمپینی تبلیغاتی است که ساعت‌ها فکر و همفکری پشت آن بوده است. البته که این ماجرا کاملا اتفاقی بوده و به هیچ‌وجه نمی‌توان اینقدر نگاه توطئه و دسیسه‌محور داشت. اما قابل تصور است که چنین رخدادی امکان دارد که در شمار بازنشر عکسی تاثیرگذار باشد. اما سود برنده اصلی حاکمیت بود که این عکس تمام نمایش معترضان را به غارت و شورش محدود کرد و بالطبع متضرر معترضانی که از کشته شدن آن جوان برافروخته و معتقد به خشونت سازمان‌یافته پلیس علیه حاشیه‌نشینان و مهاجران بودند.

مساله این است که فی‌المثل اگر در تاریکی صدای شکسته شدن شیشه‌ای بیاید و بلافاصله فریادی بلند شود که ماری فرار کرد، دیگر به سختی بتوان به سرعت به جمعیت حاضر در تاریکی قبولاند که آنچه شکسته فقط لیوان آبی بوده است نه شیشه ماری. بنابراین در دنیای امروز که شبکه‌های اجتماعی قدرت عکس‌ها را صدچندان کرده است همواره باید تلاش کرد که تابش نور در میدان و اذهان بیش از پیش شود و تاریکی و یکسونگری برای قدرت‌هایی که قائل به آزادی رسانه‌ها نیستند، بسیار خطرناک‌تر از آزادی رسانه‌ها است، حتی آزادی بی‌قید و شرط آنها.

اگر در تاریکی صدای شکسته شدن شیشه‌ای بیاید و بلافاصله فریادی بلند شود که ماری فرار کرد، دیگر به سختی بتوان به سرعت به جمعیت حاضر در تاریکی قبولاند که آنچه شکسته فقط لیوان آبی بوده است نه شیشه ماری. بنابراین در دنیای امروز که شبکه‌های اجتماعی قدرت عکس‌ها را صدچندان کرده است، همواره باید تلاش کرد که تابش نور در میدان و اذهان بیش از پیش شود و تاریکی و یکسونگری برای قدرت‌هایی که قائل به آزادی رسانه‌ها نیستند، بسیار خطرناک‌تر از آزادی رسانه‌ها است، حتی آزادی بی‌قید و شرط آنها.

 

نویسنده: محمد قدمعلی
منبع: رونامه اعتماد
پیشین
گفتگو با کیارنگ علایی: ۷۰ درصد درآمدم برای درمان حیوانات آسیب دیده است
پسین
سنگی که دیدمش /یادداشت هستی ظهیری بر نمایشگاه هفت سنگ شادی قدیریان

به تازگي منتشر شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست